در هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، قرار گذاشتیم امسال چند مراسم نکوداشت برای بزرگان حوزه ارتباطات و فرهنگ برگزار کنیم.

شنبه دوم دی‌ماه، جمعی از اساتید، دانشجویان و علاقمندان‌ و اصحاب رسانه برای بزرگداشت زنده‌یاد دکتر معتمدنژاد که به درستی «پدر علم ارتباطات» ایران نام گرفته،  در خانه اندیشمندان علوم انسانی گرد هم آمدند.  

برخلاف تصور، سالن تقریبا پر شده بود که نشان از زنده بودن فضای علمی و هم‌چنین قدرشناسی علاقمندان داشت.

این مراسم با خوشامدگویی هادی خانیکی شروع شد و با سخنرانی‌های اعظم راوردراد، شهیندخت خوارزمی، حسن نمکدوست، کامبیز نوروزی، محمد مهدی فرقانی، یونس شکرخواه، عباس عبدی، پژمان موسوی و احمد میر‌عابدینی ادامه یافت.

من نیز به عنوان سخنران پایانی، ضمن یک جمع‌بندی کوتاه به نکاتی چند اشاره کردم:

۱/ اهمیت نکوداشت بزرگان به معنای ارج‌گذاری به بزرگی‌ها در دورانی که در فضای اندیشه، فرهنگ، ادبیات و هنر تلاش بر آن است که آدم‌ها به بزرگی نرسند. من به عنوان یک دانش‌آموخته علوم اجتماعی دانشگاه علامه (سه‌راه ضرابخانه)، شاهد تلاشهای بی‌وقفه دکتر معتمدنژاد با تعدادی از همفکرانش برای بالندگی رشته ارتباطات و تاثیر دادن آن در روند توسعه بودم. آدمهای بزرگ، به مثابه یک نهاد عمل می‌کنند و منش و رفتار و علم‌شان سرمشق و آموزه می‌شود.

۲/ در بخش دیگر از سخنانم، به اهمیت انجمن‌های علمی و نهادهای مدنی اشاره کردم. معتقدم با وضعیتی که در دانشگاه‌های علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی شاهدیم، اخراج با عناوین مختلف و ورود نواستادانی بدون جذب در گروه‌ها و...  دیگر شاهد نظریه‌پردازی‌های تبیینی راهگشا از درون دانشکده‌ها نخواهیم بود. بنابراین در چنین دورانی، حضور اعضای علمی در انجمن‌ها به عنوان یک ضرورت، برای تداوم، بالندگی و نظریه‌پردازی‌های علمی تلقی می‌شود. انجمن‌ها هم به عنوان محلی برای هم اندیشی، ترویج و پویایی علمی و هم به عنوان واسطه و میانجی‌های اجتماعی کارکرد‌های ویژه دارند. بنابراین از همه علاقمندان درخواست کرده و می‌کنم که به عنوان یک مسئولیت اجتماعی در نهادهای صنفی و علمی حضور یابند. 

۳/ و اما دو نکته ناگوار: در میان سخنرانی‌ها، چندین سخنران از جفایی که بر دکتر معتمدنژاد رفته بود، جملگی با بغض سخن گفتند. در دوران دولت دهم (سال ۹۱) روزی که دکتر به دانشکده وارد می‌شود مشاهده می‌کند بدون اجازه وارد اتاقش شده و کتابهایش را در راهرو پراکنده‌اند. جملگی گفتند آن روز، دکتر با متانت و  بدون گفتن هیچ کلامی از دانشگاه بیرون رفت که رفت...

نکته ناگوار دوم؛ شنیدم که به همت شهرداری تهران!! چراغ «خانه اندیشمندان» نیز در آینده‌ای نه چندان دور خاموش خواهد شد و انجمن‌هایی که دیگر در دانشگاه‌ها جایگاهی ندارند، به راستی بی‌خانمان خواهند شد.