سیدمحمد میرزامحمدزاده

بحران ونزوئلا هر روز داغ‌تر از قبل می‌شود. تقابل مادورو با مخالفانش روزی نیست که تیتر رسانه‌ها را به خود اختصاص ندهد، اما این بحران بر خلاف آنچه ما می‌بینیم به تقابل مادورو با مردم و دولت‌های غربی محدود نیست. آنطور که بلومبرگ در تحلیل خود نوشته است، حالا ونزوئلا به میدان جنگی برای قدرت‌های بزرگ همچون روسیه، چین و آمریکا و همچنین قدرت‌های محلی همچون کوبا بدل شده است. این کشورها هر کدام به دنبال منافع خود، چالش‌های دولت غافل ترامپ را بیشتر کرده‌اند. آمریکا که از زمان ترامپ به همه متحدان جهانی خود به ویژه کشورهای منطقه آمریکای لاتین پشت کرده است، حالا تاوان بزرگی را می‌پردازد. در ادامه تحلیل بلومبرگ را می‌خوانیم.

بحران سیاسی در ونزوئلا منجر به چالشی برای ایالات‌متحده علیه دیکتاتوری شده که از ترک سمت خود امتناع می‌کند. اما این بحران اهمیت وسیع‌تری دارد: این بحران منجر به ایجاد میدان نبردی برای قدرت‌های بزرگ رقیب شده است تا برای تأثیر گذاشتن و منافع بیشتر با یکدیگر مقابله کنند. حالا همچنان که ایالات‌متحده با بحران کاهش قدرت ژئوپولتیک در سرتاسر جهان مواجه شده، جایگاهش در حیاط خلوت خود نیز تحت فشار قرار گرفته است.

منطقه از گذشته صحنه تمرکز رقابت‌های جهانی بوده است، از تقابل اسپانیا - پرتغال در قرن‌های 15 و 16 میلادی گرفته تا جنگ سرد بین واشنگتن و مسکو؛ اما از زمان سقوط اتحاد شوروی، به نظر می‌رسد آمریکای لاتین، حداقل برای مدتی، به منطقه آزاد ژئوپلیتیک بدل شده بود. فروپاشی و عدم یکپارچگی جماهیر شوروی، آمریکا را بدون چالش به برجسته‌ترین تأثیر گذار منطقه‌ای تبدیل کرد. کاسترو در کوبا به وسیله چالش‌های عمیق اقتصادی به درون مچاله شد. همچنان که کشورهای این منطقه دموکراتیزه شدند و از بازار آزاد استقبال کردند، کل منطقه به لحاظ ایدئولوژیک نیز به‌صورت گریزناپذیری تک قطبی شد.

اما از اوایل دهه 2000 شرایط رو به تغییر گذاشت. اول از همه نسلی از رهبران جدیدی که اقتصادهای نئولیبرال را عامل و منبع فقر و نابرابری مداوم می‌دانستند، پرورش یافتند. دولت‌هایی که از سوی اشخاصی همچون چاوز در ونزوئلا، اوو مورالس در بولیوی و رافائل کورآ در اکوادور اداره می‌شدند، خواسته‌های سیاسی پوپولیستی را چند برابر کردند و برنامه‌های اقتصادی با تمایل شدید به سمت غیرلیبرال شدن را اجرا کردند. 

این دولت‌ها ایالات‌متحده را به صورت دیپلماتیک و نظری به چالش کشیدند و در همین حال روابط نزدیکی با کوبا برقرار کردند. این موضوع به ایجاد یک بلوک از بازیگران منطقه‌ای که با قدرت آمریکا مقابله می‌کرد، منجر شد و در همین حال بازیگران خارج از منطقه در حال بازیابی خود به منظور بهبود دوباره قدرتشان در منطقه بودند.

همچنان که شاهد انفجار رونق اقتصادی چین در دو دهه گذشته بودیم، حضور این کشور در آمریکای لاتین نیز رشد گسترده‌ای داشت. تجارت و سرمایه‌گذاری چین تقریباً در همه‌جا رو به رشد بوده است و این موضوع به کشورهایی که از سوی رادیکال‌های پوپولیست اداره می‌‌شود، محدود نیست. تجارت چین و وام‌هایش حیات را برای حکام غیرلیبرال همچون چاوز و مادورو تأمین کرده بود؛ چرا که آسیب‌پذیری آن‌ها را نسبت به ایالات‌متحده و فشارهای غرب کمتر کرد. مشارکت نظامی چین به دنبال تجارت این کشور، این ترس را ایجاد کرد که پکن در تلاش است تا جای پای استراتژیک خود را در بلوک غرب محکم کند. اگرچه جنبه‌های روابط چین با کشورهای آمریکای لاتین همچنان جای بحث دارد، به‌طور مثال، برخی طرح‌های زیر ساختی چین به دلیل استفاده از کارکنان چینی به جای کارگران آمریکای لاتین، همواره مورد انتقاد هستند؛ با این‌حال چین بدون شک به یکی از بازیگران بلوک غرب بدل شده است.

روسیه نیز حمایت‌های اقتصادی و دیپلماتیک خود را نثار چاوز، مادورو و دیگر حکامی همچون دانیل اورتگای نیکاراگوئه کرده است. این کشور هواپیماهای جت، تانک و دیگر تسلیحات را برای دولت‌های پوپولیست منطقه تأمین کرده است و دوباره به تأمین فناوری‌های نظامی و نفت برای کوبا روی آورده است. 

حمایت معنوی و تأمین مادورو با کمک‌های اقتصادی و نظامی که بدون آن‌ها هیچ است، منجر به آن شده که روسیه و چین بحران کنونی ونزوئلا را پیچیده‌تر و حل آن را دشوارتر کنند

اما موضوع دیگری که بیشترین نگرانی را برای دولت ایالات‌متحده به همراه داشته، تلاش کرملین برای ایجاد حضور اطلاعاتی قوی در نیکاراگوئه است. کارنگی ایندومنت، وبسایت تحلیلی آمریکایی از زبان ناظران صلح بین‌الملل دراین‌باره گفته است: رویکرد امروز مسکو به آمریکای لاتین، یادآور تلاش شوروی در دهه 1960 تا 1980 است.

روابط روسیه و چین با کشورهای آمریکای لاتین همواره تعاملی تعبیر شده است، مسکو و پکن هر دو با جدیت منافعی از حمایت خود دریافت کرده‌اند. بهای ادامه حمایت روسیه از رژیم مادورو، تصاحب سهام عمده‌ای از صنعت نفت ونزوئلا بوده است؛ چین نیز از طرفی، ونزوئلا را منبعی برای انرژی می‌بیند و حتی بدون در نظر گرفتن حضور ژئوپلتیک در منطقه، این کشور به بهبود رشد اقتصادی چین کمک کرده است. 

با این حال برای هر دو کشور، مشارکت در ونزوئلا یک منطق عمیق رقابتی به دنبال دارد؛ دسترسی به آمریکای لاتین راهکاری برای برهم زدن تعادل ایالات‌متحده به واسطه تغییر تأثیر نفوذ واشنگتن در تعاملات فرامرزی نزدیک است. این مسئله به پکن و مسکو برای برتری تأثیر در منطقه زمانی که رقابت با واشنگتن تشدید شده است، کمک می‌کند. در نهایت حمایت از رژیم‌هایی همچون دولت کاراکاس و ماناگوآ، چه به روش چین، در سکوت و چه به روش روسیه، به‌صورت آشکار و با سر و صدا، راهکاری برای تضمین امنیت ایدئولوژیک دنیا برای چنین حکامی در پکن و مسکو است.

همه این مسائل به ایجاد زمینه بحران در ونزوئلا دامن می‌زند. رشد تأثیر روسیه و چین در آمریکای لاتین به صورت عام و در ونزوئلا به صورت خاص، دستاویزی برای دولت ترامپ بوده تا بیرق حقوق بشر و دموکراسی را در این موضوع به دست بگیرد. با اعمال تحریم‌های سخت اقتصادی، اعلام مقابله نظامی برای پایین کشیدن مادورو و حمایت از خوان گوایدو، رهبر مخالف سیاسی، دولت ترامپ به دنبال محروم کردن مسکو، پکن و هاوانا از شراکت حیاتی در آمریکای لاتین است. در همین حال روسیه و چین در حالی که واکنش‌های متفاوتی به این بحران نشان‌ داده‌اند، هر دو در تلاش برای حفظ این شراکت به روش خود هستند.

حمایت از رژیم‌هایی همچون دولت کاراکاس و ماناگوآ، چه به روش چین، در سکوت و چه به روش روسیه، به‌صورت آشکار و با سر و صدا، راهکاری برای تضمین امنیت ایدئولوژیک دنیا برای استبدادگرایان در پکن و مسکو است

دولت چین مخالفت خود از کمپین بین‌المللی علیه دولت مادورو را اعلام کرده است و در همین حال دولت تحت فشار وی را حتی با وجود حمایت ده‌ها کشور دموکرات از گوایدو، به رسمیت می‌شناسد. روسیه اما در این زمینه آشکارتر عمل کرده و واشنگتن را به تلاش برای مهندسی یک کودتا در ونزوئلا متهم کرده است و این حرف‌ها از سوی نماینده روسیه در سازمان ملل متحد عنوان شده است. روسیه همچنین  در مورد مداخله نظامی آمریکا هشدار داده است و به صورت نمادین دو بمب‌افکن استراتژیک خود را که قادر به حمل تسلیحات هسته‌ای هستند را به ونزوئلا فرستاده است. بر اساس گزارش‌ها، در اقدامی محکم‌تر، مسکو 400 مزدور را برای تقویت گارد حفاظتی مادورو به ونزوئلا فرستاده و به کمک‌های مالی خود به این کشور افزوده است. با در نظر گرفتن همه این مسائل می‌توان گفت که بوی جنگ سرد از این بحران به مشام می‌رسد؛ ایالات‌متحده و رقبایش، در صفوف مخالف در منازعه‌ای گرد آمده‌اند تا کسی را که یکی از کلیدی‌ترین کشورهای آمریکای لاتین را رهبری می‌کند تعیین کنند.

به‌طور قطع در مواضع مسکو اغراق به صراحت مشهود است. روسیه در نهایت قادر به ارائه‌ قدرت نظامی محدود در ونزوئلا یا هر منطقه دیگر آمریکای لاتین است؛ با این حال حمایت معنوی و تأمین مادورو با کمک‌های اقتصادی و نظامی که بدون آن‌ها هیچ است، منجر به آن شده که روسیه و چین بحران کنونی ونزوئلا را پیچیده‌تر و حل آن را دشوارتر کنند.

آیا ایالات‌متحده آماده این شرایط جدید که در آن بحران‌های محلی و تنش‌های جهانی یکبار دیگر در مسیری چالش‌برانگیز تلاقی داشته‌اند، هست؟ دولت ترامپ برای این مقابله به اعتبار بیشتری نیاز دارد. این دولت صادقانه از مخاطرات تأثیر کنونی چین و روسیه هم برای آمریکای لاتین و نیز ایالات‌متحده سخن گفته است. از طرفی ایالات متحده تعامل نزدیکی با دیگر کشورهای آمریکای لاتین از جمله دولت جدید برزیل و جائیر بولسونارو، رئیس‌جمهور دردسر ساز آن برای همکاری به منظور کمپین فشار دیپلماتیک علیه مادورو داشته است. از طرفی تمایلات کمکی کمتری در سیاست‌ آمریکا به چشم می‌خورد. ترامپ پیش‌تر رویکردی خصمانه نسبت به توافق نفتا و تعامل با مکزیک و دیگر کشورهای آمریکای لاتین نشان داده بود که انگیزه همکاری‌های اقتصادی و تنوع بخشی به آن با چین را برای این کشورها افزایش داد. در همین حال دولت آمریکا نسبت به تهدید افزایش تعاملات و سرمایه‌گذاری چین در این کشورها هشدار داده است، اما برای کشورهای آمریکای لاتین مشخص نکرده که برای منابع به کدام کشور پناه ببرند.

از طرفی اظهارات گستاخانه اخیر ترامپ علیه مردم اسپانیایی‌تبار منجر به کاهش محبوبیت وی در میان این جماعت شده است. در نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در سال 2015 نزدیک به 66 درصد از مردم آمریکای لاتین از هفت کشور مختلف دیدگاهی مثبت در مورد ایالات‌متحده داشتند. در دوره ترامپ این میزان به 47 درصد کاهش داشت. در نهایت ایجاد یک استراتژی جامع برای کنار آمدن با تأثیر چین و روسیه، نیازمند سیاستی پایدار و سازنده در روابط کلیدی است، استعدادی که در دولت کنونی آمریکا به ندرت آشکار می‌شود. واشنگتن از خواب غفلت در مورد چالش‌هایی که برای منافعش در آمریکای لاتین به وجود آمده، بیدار شده است. نتیجه موضوع ونزوئلا نشانه‌ اولیه‌ای است که آیا سیاست‌هایش به ریل بازگشته است یا نه.