سیدمحمد میرزامحمدزاده

سال 2019 در حالی آغاز می‌شود که دنیا با مسائل مختلفی دست و پنجه نرم می‌کند، اروپا به هم ریخته است و دولت‌هایی که روزی ناجی کره خاکی تلقی می‌شدند، خود درگیر مسائل مختلف هستند. از آن طرف دونالد ترامپ، آمریکا را به یک دولت متخاصم بدل کرده است و سرجنگ با همه دوستان و دشمنانش دارد. برخی اما در دل آمریکا، در تلاش هستند تا روی درنده ترامپ را به آمریکایی‌ها نشان داده، به آن‌ها بگویند به چه کسی رأی داده‌اند و باید عواقب آن را بپذیرند. پایان این ماجرا برای آمریکا، مردم آمریکا و حتی مردم جهان بسیار مهم است. بعد از آنکه نتیجه تحقیقات مشخص شود، این کنگره آمریکا است که باید تصمیم بگیرد در قبال نتیجه پرونده چه واکنشی نشان دهد، جلوی ترامپ بایستد و یا از او حمایت کند. به هر حال سال 2019، سال ترسناکی خواهد بود: سال تقابل دولت‌ها، تقابل احزاب و شاید تقابل ملت‌ها.

در داستان ویلا کیتر، با نام «آنتونیای من» دو شخصیت کشاورز روس مهربان با نام‌های پیتر و پاول وجود دارند که در چمنزارهای نبرسکا سکونت دارند، پاول وقتی در بستر مرگ بود، داستان مهاجرت خود را به این منطقه تعریف می‌کند. این آغاز مطلب زیبای دیوید بروکس، ترانه‌سرا و ستون‌نویس روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز است که برای تشریح شرایط سال 2019 و پیامدهای پیش‌ روی جامعه آمریکا، نوشته است. او ادامه می‌دهد:

خیلی سال قبل، در روسیه، دو مرد جوان ساقدوش دوست خود در مراسم عروسی وی بودند. مراسم به خوبی پایان یافت و در نیمه شب کاروانی متشکل از هفت سورتمه خانواده‌ها را به سمت محل سکونت خود حمل می‌کردند. همچنان که آن‌ها در مسیر بودند، سایه‌هایی در بین درختان دیده شد، صدها سایه، در امتداد مسیر میان درختان تکان می‌خوردند؛‌ ناگهان گله‌ای از گرگ‌ها در حالی که زوزه می‌کشیدند از هر سویی هجوم آوردند.

ترامپ نفوذ قانون اساسی را نمی‌شناسد، درک نمی‌کند و به آن احترام نمی‌گذارد. او به طور صرف، قدرت شخصی را درک می‌کند. او هر منازعه‌ای را منازعه شخصی تلقی می‌کند که یا باید رقیب را تخریب کند یا تخریب شود

اسب‌ها رم کردند و گرگ‌ها وارد شدند. آخرین سورتمه به تلی از برف برخورد و چپ کرد. همچنان که گرگ‌ها در تقلای مهار انسان‌های شکار خود بودند، صدای گوش‌خراش شیون و فریاد بلند بود. سورتمه‌ها یکی پس از دیگری چپه می‌شدند تا درنهایت همه گرگ‌ها بر خانواده‌ها چیره شدند.

پاول و پیتر در سورتمه پیشرو بودند و عروس و داماد را همراه خود داشتند. آن‌ها با تمام سرعت، در تلاش برای فرار بودند، اما یکی از اسب‌ها در آستانه خستگی و از پا افتادن بود. پاول رو به داماد کرد، باید بار سورتمه را کم ‌کرد و به عروس اشاره کرد؛‌ اما داماد از بیرون انداختن وی امتناع کرد. پاول با او درگیر شد و تلاش داشت که عروس را بیرون اندازد، در این نزاع، وی درنهایت هر دو آن‌ها را جلوی گرگ‌ها انداخت.

پیتر و پاول نجات پیدا کردند،‌ اما همه عمرشان به بدبختی گذشت. آن‌ها برای مردمشان، هیولاهایی بودند که عروسی را جلو گرگ‌ها انداخته بودند و درنهایت مجبور شدند به دنیای جدیدی بگریزند.»

این داستان برای ما یادآور این موضوع است که پوسته تمدن چقدر نازک است. این داستان به ما یادآوری می‌کند که آدم‌های خوب در لحظات استرس‌زا و بحرانی چه کارهایی که نمی‌کنند و وقتی ترس غلبه می‌کند و خون جلوی چشم را می‌گیرد، این منازعه است که کنترل اوضاع را به دست می‌گیرد، نه اخلاقیات.

همچنان که ما پا به سال 2019 می‌گذاریم، این داستان برای ما بسیار معنا پیدا می‌کند؛ چرا که به نظر می‌رسد امسال سال گرگ‌ها است؛ سالی که اتفاقات وحشیانه و غیرقابل تصوری پیش روی ما قرار می‌دهد.

2019 سال شکاف دولت‌ها و منازعات بی‌سابقه احزاب خواهد بود؛ سالی که دونالد ترامپ منزوی می‌شود و بی‌بند و باری را به حد اعلا می‌رساند؛ و این مسائل در فضایی اتفاق می‌افتد که اتهامات به اوج می‌رسد و نه تنها شاهد بحران سیاسی بلکه شاهد بحران قانون‌اساسی نیز خواهیم بود.

باید با این حقیقت روبرو شویم که ما هم یک دولت شکننده داریم، یک حکومت بدسیرت که قوانین، بدون هیچ عواقبی نادیده گرفته و شکسته می‌شوند، جایی که انسان‌های خوب روی زمین افتاده‌اند و گرگ‌ها برای شکار ضعفا آزاد هستند

هم‌اکنون بیش از ده‌ها تحقیق در مورد رسوایی‌های ترامپ در حال انجام است. اگر ما در جامعه‌ای سالم بودیم، باید پیگرد قانونی به شکل جدی دنبال می‌شد؛ کنگره نسبت به طرح سوال از رئیس‌جمهور اقدام می‌کرد و فرآیندهای قضایی بی‌رحمانه‌ای علیه وی شکل می‌گرفت و همه از دفاع شخصی در اتهام دست‌ می‌کشیدند و از این حقیقت آگاه بودند که نظام حقوقی کشور در خطر است. اما ما در جامعه‌ای سالم زندگی نمی‌کنیم و رئیس‌جمهور سالمی هم در آمریکا نداریم.

ترامپ نفوذ قانون اساسی را نمی‌شناسد، درک نمی‌کند و به آن احترام نمی‌گذارد. او صرفا قدرت شخصی را درک می‌کند. او هر منازعه‌ای را منازعه شخصی تلقی می‌کند که یا باید رقیب را تخریب کند یا تخریب شود.

وقتی اتهامات علیه او محقق شود، او براساس قانون عمل نخواهد کرد و تلاش می‌کند آن قوانین را محکوم کند؛ در واقع او تلاش می‌کند نهادهای قانونی ما را زیر سوال ببرد. او هر اتهامی را خصومت شخصی تلقی می‌کند و هر دادستانی را متهم می‌داند و برای نجات خودش ساختار قانون را زیر سوال می‌برد.

همه ما زبانی که او می‌خواهد استفاده کند را می‌شناسیم؛ این زبان ضد نظام و ضد قانون اساسی است، زبانی که در چند دهه گذشته مدام بین احزاب چپ و راست در گردش بوده است: نظام فاسد است، همه‌اش بازی است، نخبگان سر شما کلاه می‌گذارند.

در این مرحله رهبران کنگره انتخاب‌های متمایز و مشخصی دارند: اینکه باید به چه چیزی وفادار بمانند؟ قانون یا حزب؟

اگر آن‌ها وفاداری به قانون را انتخاب کنند، گام عقب می‌گذارند و به صورت فراحزبی عمل می‌کنند. همچنان که در جریان رسوایی واترگیت عمل کردند و به سوال از رئیس‌جمهور پرداختند؛ به‌گونه‌ای که اعتماد مردم به نظام جلب شد. آن‌ها اگر از ترامپ عقب‌نشینی کنند، یکپارچگی زنان و مردانی را می‌بینند که در میان منجلاب اخلاقی برای احیای نجابت می‌کوشند.

در مقابل، اگر آن‌ها منافع حزب را بر ملت ترجیح دهند، این بحران را نیز پرده دیگری از سیرک بلندمدت سیاسی آمریکا می‌بینند و دغدغه اولیه آن‌ها این خواهد بود که: چطور از این قضیه برای انتخابات سال 2020 بهره ببریم؟

اگر این موضوع اتفاق بیافتد، برای تقریباً 40 درصد مردم آمریکا، کسانی که از ترامپ حمایت می‌کنند، شواهد جدی مبنی بر مشارکت او در جرایم آشکار می‌شود، در حالی که نمایندگان واکنشی نشان نداده‌اند! مردم درمی‌یابند که دیگر موضوع قانون یا تمامیت کشور نیست؛ بلکه این یک دادگاه سیاسی نمایشی است. آن‌ها درمی‌یابند که هیچ مقام یا جایگاه والاتری وجود ندارد؛‌ چیزی که همه آمریکایی‌ها به آن پایبند هستند؛ تنها قدرت و شهرت بدست آمده از طریق آن است که موضوعیت دارد. اگر این مسئله رخ دهد، ما مجبوریم با این واقعیت روبرو شویم که قانون اساسی ما و سیستم قانونی ما به اندازه کافی قوی نبوده‌اند که جلوی آشوب‌های حزبی که حالا سیاست‌های ما را تعریف می‌کنند، بایستند. ما باید با این حقیقت روبرو شویم که ما هم یک دولت شکننده داریم، یک حکومت بد سیرت که در آن قوانین، بدون هیچ عواقبی نادیده گرفته و شکسته می‌شوند، جایی که انسان‌های خوب روی زمین افتاده‌اند و گرگ‌ها برای شکار ضعفا آزاد هستند.