فرشاد گلزاری

 زمانی که جنگ اوکراین درگرفت، بسیاری از کارشناسان مسائل بین‌الملل در کشورمان بر این عقیده بودند که روسیه در این منازعه بیشترین هزینه را خواهد داد و عده‌ای دیگر با رویکرد غرب‌ستیزی خود اصرار داشتند که هزینه اول و آخر را ایالات متحده خواهد داد. همین جماعت تا جایی پیش رفتند که داعیه‌دار روسیه در جنگی شدند که آغازگر آن مسکو بود؛ اما تحریک‌کننده اصلی را باید واشنگتن دانست. این طیف اعتقاد داشتند که آمریکا گور خود را با شروع جنگ اوکراین و به پا کردن آتش آن، کنده است اما تفاسیرشان با بن‌بست روبرو شد. واقعیت غیرقابل انکار این است که در کشورهای جهان سوم اصولاً قرار نیست که یک تحلیل مقبولانه و متعادل در رسانه یا در محافل به اصطلاح نخبگانی ارائه شود. از بَدِ روزگار در کشورمان باید تحلیل بر مبنای تئوری «صفر و یک» باشد. یعنی یک تحلیل سیاه و سفید که یک سوی آن می‌گویند روس‌ها در جنگ اوکراین زمین‌گیر می‌شوند و یک سوی دیگر آن هم آمریکا را عنصر نامطلوب و شروع‌کننده این جنگ می‌خوانند. به عبارتی دیگر ما هیچ تحلیل درست، سالم و به دور از اغراض شخصی، حزبی و طیفی در داخل ایران نداشته و نداریم که بتواند به صورت علمی این واقعه را تحلیل کند اما حالا با گذشت حدود شش ماه از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، اتفاق‌هایی رخ داده که همین به اصطلاح کارشناسان و تحلیلگران سعی می‌کنند حاشیه‌نشینی را برگزینند؛ چراکه تحلیل‌هایشان تا به امروز اشتباه و نادرست از آب درآمده است و امروز مشخصاً می‌بینیم که بازنده این جنگ نه تنها آمریکا نیست، بلکه مسکو هم در این میان اسیر یک شکست شده است. چند روز پیش اتفاقی در دنیای اقتصاد رخ داد که به نوعی نشان می‌دهد معادلات در نوک هرم سیاست و اقتصاد بین‌الملل به نوعی دیگر در حال تغییر است. داستان از این قرار است که یکباره منابع خبری در داخل و خارج از کشورمان اعلام کردند که نرخ برابری یورو و دلار برای اولین بار پس از 20 سال با هم برابری می‌کند. دلیل اصلی این اتفاق نادر از نظر کارشناسان بورس و اقتصاد، قدرت بلامنازع دلار ایالات متحده در بازارهای مالی، به خصوص فارکس است و آخرین باری که این اتفاق رخ داد سال 2002 میلادی بوده است. نکته‌ای که در این میان باید موردنظر قرار بگیرد این است که بسیاری از تحلیلگران اقتصاد سیاسی در دنیا معتقدند که این موضوع بی‌ربط به درگیری‌های اوکراین نیست و به عبارتی اروپایی‌ها در وضعیت فعلی، بیشترین صدمه را از جنگ اوکراین دیده‌اند. این دقیقاً همان نقطه مغفولی است که اکثر تحلیلگران نام آشنای کشورمان که هر روز با ده‌ها رسانه مصاحبه یا برای آنها یادداشت‌های رنگارنگ ارسال می‌کنند، بدان اشراف نداشته و هنوز هم ندارند؛ گویی نمی‌دانند که جنگ اوکراین در بیخ گوش اروپایی‌ها به راه افتاده است!

بحث افزایش هزینه حامل‌های انرژی و سوخت در آلمان باعث شده تا صدراعظم آلمان مورد انتقادهای شدید در این خصوص قرار بگیرد و به همین دلیل بسیاری معتقدند که برلین از داخل و خارج تحت فشار است

برلین و انبوهی از مشکلات

آلمان کشوری بود که روزی مرکل به عنوان صدراعظم با تمام قوا رو در روی شخصی مانند ترامپ می‌ایستاد و به او «نه» می‌گفت، اما حالا شولتس و سایر کشورهای قاره سبز بین هماهنگی با آمریکا و چسبندگی به انرژی روسیه، باید یکی را انتخاب کنند

اینکه نرخ دلار و یورو برابر می‌شود و ما به صورت 100 درصدی جنگ اوکراین را پدیده تاثیرگذار بر این مساله می‌دانیم، موضوع اصلی نیست، بلکه مستندات موجود نشان می‌دهد که اوضاع در اروپا هم‌اکنون سیال است و به نظر می‎رسد که یک شکاف جدید در این بلوک سیاسی- اقتصادی به وجود آمده است که با نگاهی به سخنان آلمان‌ها می‌توان این موضوع را به وضوح دریافت. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در مقاله‌ای برای روزنامه فرانکفورتر آلگماینه نوشت که «جنگ اوکراین، اتحاد در اروپا را بیش از پیش ضروری می‌کند و نیاز به کنار گذاشتن مخالفت‌های خودخواهانه کشورهای عضو با تصمیمات اتحادیه اروپا را افزایش می‌دهد. شولتس در جای دیگری از مقاله خود به این نکته اشاره می‌کند که اگر بخواهیم در «دنیای قدرت‌های بزرگ رقیب»، جایگاه خود را حفظ کنیم، دیگر نمی‌توانیم وتوی کشورهای عضو، مثلاً در سیاست خارجی اروپایی را داشته باشیم. صدراعظم آلمان همچنین از کشورهای عضو اتحادیه اروپا درخواست می‌کند تا با توجه به جنگ اوکراین، اختلافات خود را در مورد مسائلی از جمله سیاست مهاجرت و توسعه دفاع مشترک اروپایی کنار بگذارند. نکته‌ای که در نوشتار صداعظم آلمان باید موردتوجه قرار بگیرد این است که او از «دنیای قدرت‌های بزرگ رقیب» نام می‌برد و کشورهای اروپایی را به اتحاد در مقابل آنها یا حداقل، اجماع در مورد چگونگی بازی با آنها فرا می‌خواند. بر این اساس می‌توان از سخنان وی اینگونه استنباط کرد که اروپا در کشاکش رقابت‌های روسیه و آمریکا باید تا جایی که می‌تواند خود را به عنوان یک عنصر مستقل نشان دهد اما همه می‌دانیم که این درست نیست. توجه داشته باشید که اتحادیه اروپا تاکنون ۶ بسته تحریمی را با تمرکز بر اقتصاد روسیه به تصویب رسانده و این نهاد با توجه به وابستگی شدید خود به روسیه در بخش انرژی، تلاش کرد با احتیاط به سمت تحریم در این حوزه گام بردارد اما مشکل اینجاست که هنوز وابستگی کشوری مانند آلمان به گاز و نفت روسیه قطع نشده و حالا صدراعظم آلمان با مشکلات داخلی روبرو شده است. یکی از مشکلات اصلی که در برلین به وجود آمده، بحث افزایش هزینه حامل‌های انرژی و سوخت در این کشور است و حالا هم صدراعظم آلمان مورد انتقادهای شدید در این خصوص قرار گرفته است. اینکه شخصی مانند سویم داگدالن، نماینده حزب چپ پارلمان آلمان طی مصاحبه‌ای با گلوبال تایمز اعلام می‌کند که ارسال زیاد تسلیحات سنگین به اوکراین و همچنین آموزش پرسنل خدماتی اوکراینی، خطر وقوع جنگ جهانی سوم را افزایش می‌دهد و در جایی دیگر از روسیه دفاع می‌کند و در بوندستاگ (پارلمان) مقابل صدها نفر که خودشان را مسئول حفظ ارزش‌های اروپایی می‌دانند، ناتو را یک عنصر مخرب خطاب می‌کند، نشان می‌دهد علیرغم لفاظی‌های شولتس، برلین همچنان به انرژی روسیه متکی است. اینکه او از یک سو کشورهای اتحادیه اروپا را به دفاع از روسیه متهم می‌کند و در جایی دیگر اعلام می‌کند که موضوع تأمین منابع انرژی آلمان برای مدت طولانی در رأس دستور کار دولت آلمان باقی خواهد ماند، در حقیقت دوگانه‌ای را نشان می‌دهد که آلمان‌ها نمی‌توانند از پس آن بر بیایند. آلمان کشوری بود که روزی مرکل به عنوان صدراعظم با تمام قوا رو در روی شخصی مانند ترامپ می‌ایستاد و به او «نه» می‌گفت، اما حالا شولتس و سایر کشورهای قاره سبز بین هماهنگی با آمریکا و چسبندگی به انرژی روسیه، باید یکی را انتخاب کنند.