فرشاد گلزاری

رقابت میان کشورهای حاشیه خلیج فارس موضوعی است که از سالیان گذشته وجود داشته و حالا هم وارد فاز جدید خود شده است. طی یک دهه اخیر این چشم و هم‌چشمی بیش از سایر ادوار گذشته رخ عیان کرده؛ به گونه‌ای که هر روز شاهد تقابل یا اتخاذ سیاست‌های متعدد از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه یکدیگر هستیم. نمونه علنی و آشکار این امر را می‌توان در یک موضوع بسیار پیش پا افتاده و البته مهم، مشاهده کرد. زمانی که امارات متحده عربی با جذب نخبگان خارجی قصد داشت تا مسیر توسعه اقتصادی را به سرعت بپیماید، شاهد هستیم که برج‌های سر به فلک کشیده در دبی و سپس در ابوظبی، یکی پس از دیگری افتتاح و تصاویر آنها در کسری از ثانیه در تمام دنیا پخش می‌شوند. کمی آنطرف‌تر، عربستان سعودی نظاره‌گر این پیشرفت و خیز بلند امارات در ابعاد اقتصادی بود و کمی بعد شاهد بودیم که سعودی‌ها هم دست به ساخت و سازهای عظیم‌الجثه زدند و در آنجا ایالات متحده و اروپایی‌ها به خوبی فهمیدند که می‌توانند از رقابت میان امارات و عربستان، پول‌های هنگفتی به دست بیاورند. کمی بعد قطر هم به دایره این رقابت و تقابل پیوست. اگرچه دوحه هم دست به ساخت و سازها و توسعه اقتصادی زد و به دنبال پیشی گرفتن از دو رقیب خود (عربستان و امارات) بود ولی آنچه قطر را نسبت به دو کشور رقیبش متمایز می‌کرد، برج‌ها و آسمان‌خراش‌های آن نبود، بلکه قطر توسط «الجزیره» از آنها پیشی گرفت. بدون‌شک موسسه الجزیره و زیرمجموعه‌های آن یکی از اهرم‌هایی بود که دوحه توانست تا حد زیادی ابوظبی و ریاض را به حاشیه براند و حتی علیه آنها جنگ‌های روانی بلندمدت و نفسگیر به راه بیندازد؛ تا جایی که سعودی‌ها معتقدند قطر یک کشور نیست، بلکه الجزیره یک کشور است که قطر به آن پیوست شده است.

با گذر از این مقدمه باید متوجه باشیم که امارات متحده عربی در فاز بعد به دنبال توسعه سیاسی و گسترش روابط دیپلماتیک خود با جهان غرب بود. آنها از این مسیر می‌خواستند به همسایگان خود بفهمانند که امارات به مرکزیت تجاریِ دبی و ابوظبی به عنوان قطب سیاسی این کشور شاهد تغییر و تحول‌های شگرف است. به همین دلیل در آن زمان محمد بن زاید (حاکم دوفاکتوی ابوظبی) مسیری را مشخص کرد که بخشی از آن تربیت نخبگان سیاسی بود. مهره‌های نزدیک به او سریعاً به سوی آمریکا و بریتانیا و حتی روسیه گسیل شدند تا علم سیاست و دیپلماسی نوین در قرن بیست و یکم را فرا بگیرند. به موازات آن تیم دیگری برای مقابله با قطر و هدایت افکار عمومی به نفع امارات، مامور فراگرفتن علم رسانه شدند. تمام این فعل و انفعالات توسط سعودی‌ها در حال رصد شدن بود. طبیعی است که آنها هم خواهان چنین تغییر و تحولاتی بودند و به همین دلیل بود که ریاض هم پول‌های انباشته شده در صندوق‌های اعتباری و همچنین نفت خود را به سمت غرب سرازیر کرد. دراین میان عربستان بیشترین و بالاترین خریدهای تسلیحاتی دنیا را به نام خود ثبت کرد و بسیاری از تحلیلگران اعلام کردند که خاورمیانه به انبار سلاح و موشک تبدیل شده است؛ چراکه امارات هم در این میان به خریدار اصلی تسلیحات اروپا و آمریکا تبدیل شد. این مولفه‌ها در بحران سوریه هم اتفاق افتاد؛ به گونه‌ای که عربستان، امارات، قطر و حتی کویت برای حمایت از گروه‌های تروریستیِ فعال در سوریه و سپس در عراق از هیچ کمکی دریغ نکردند اما قطر چندی بعد پای خود را از این معادلات بیرون گذاشت و ریاض و ابوظبی میدان‌دارِ به‌هم‌ریختگی در سوریه و عراق شدند.

تمام شرکت‌های خارجیِ مستقر در دبی فعالیت خود را به حالت تعلیق درآورده‌اند و گردشگری هم از همه جهات تعطیل شده است. تمام این مولفه‌ها به راحتی می‌تواند امارات را درگیر اعتراضات، تحصن‌ها و خیزش‌های اقشار فقیر کند و باعث ‌شود «بحران برای بن‌زاید» سمت و سوی دیگری بگیرد

یمن: سقوط اقتصاد امارات  طی پنج سال!

بعد از آنکه اوضاع در سوریه و عراق به سمت و سوی دیگر رفت، یک اتفاق مهم رخ داد و آن هم تغییر ساختار قدرت در عربستان بعد از فوت ملک عبدالله بود. به قدرت رسیدن ملک سلمان و فرزندش (محمد بن سلمان) یکی از تحولاتی است که باعث شد امارات بیش از حد هزینه‌های خود را افزایش دهد. دلیل این امر، همراهی محمد بن زاید با ولیعهد جوان عربستان سعودی بود که سرآغاز این همکاری را باید پرونده یمن و بحران آن که از پنج سال پیش تاکنون ادامه دارد دانست. واقعیت این است که اماراتی‌ها از همان روز اول که وارد معادلات و تنازعات یمن شدند چشمشان به جنوب یمن و بندهای این کشور بود. ابوظبی می‌دانست که اگر قرار است نیروهای نظامی خود را از اقصی نقاط خاک امارات به یمن بفرستد، باید تکة بزرگ کیکِ یمن را برای خود نگه دارد و این به معنای تامین منافع اقتصادی، نظامی و سیاسی امارات در جنوب یمن است. البته که این همراهی هزینه‌های زیادی را برای امارات به بار آورد، اما مساله از آنجایی خطرناک و مهم می‌شود که بحران اقتصادی پدید می‌آید و آثار آن بر جامعه امارات کاملاً نمایان می‌شود. اواخر سال 1393 گزارش‌هایی از اعتراض‌ها در امارات منتشر شد که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در آن زمان شبکه العربیه و الجزیره اعلام کردند که صدها تن از کارگران مهاجر ساکن دبی در اعتراض به وضعیت دستمزدهایشان در مقابل مرکز خرید دبی مال تظاهرات کردند و خواستار برخورداری از پرداخت‌های بیشتر شدند. طبیعی بود که امارات با این اعتراض‌ها از در خوش‌رویی و سازش وارد نشد بلکه پلیس در کمتر از یک ساعت بخشی از آنها را بازداشت کرد و مابقی را با استفاده از گاز اشک‌آور و باتوم متفرق کرد.

در آن دوران هیچکس فکرش را نمی‌کرد که امارات چندی بعد با مشکل اقتصادی و مالی روبرو شود اما این تحلیل به واقعیت پیوست؛ به صورتی که روز گذشته (سه‌شنبه) روزنامه القدس العربی چاپ لندن از بازداشت ده‌ها نفر در پایتخت امارات خبر داد. القدس العربی نوشت، فیلم‌هایی در فضای مجازی منتشر شده و نشان می‌دهد منطقه «مصفح» در شهرک صنعتی ابوظبی شاهد اعتراضات بوده است. دقایقی بعد القدس العربی به نقل از شبکه‌های اجتماعی نوشت که برخی از این اعتراضات شرکت موسوم به «سواعد» را هدف قرار داده بودند. شاید خبر مذکور برای بسیاری از تحلیلگران داخلی اهمیت سیاسی داشته باشد اما واقعیت این است که زیربنای این خبر و اتفاقِ مذکور کاملاً اقتصادی است که البته رگ و ریشة آن در سیاست نهادینه شده است.

با انباشت بحران‌ها که جدیدترین آن بحران کرونا است و باعث توقف فعالیت‌های مختلف تجاری شده است، رکود اقتصادی امارات به سطح بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است

اینکه در یک شهرک صنعتی آن هم کمی آنطرف‌تر از دفتر کار محمد بن زاید چنین اتفاقی می‌افتد نشان‌دهنده آن است که کارگران در امارات به پا خواسته‌اند. توجه داشته باشید که ولخرجی‌های امارات یکی از عوامل اصلی بحران اقتصادی فعلی این کشور است؛ اما مهمتر از آن این است که شیوع کرونا هم بر این درد و رنجِ خانواده بن زاید افزوده است. باید بگوییم که با انباشت بحران‌ها که جدیدترین آن بحران کرونا است و باعث توقف فعالیت‌های مختلف تجاری شده است، رکود اقتصادی امارات به سطح بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است. از سوی دیگر تمام شرکت‌های خارجیِ مستقر در دبی هم فعالیت خود را به حالت تعلیق درآورده‌اند و گردشگری در این کشور هم از همه جهات تعطیل شده است. تمام این مولفه‌ها به راحتی می‌تواند امارات را درگیر اعتراضات، تحصن‌ها و خیزش‌های اقشار فقیر کند که باعث می‌شود «بحران برای بن‌زاید» سمت و سوی دیگری بگیرد.