آریا طاری

گذر زمان، خیلی چیزها را حل نمی‌کند. گذر زمان، حریف خیلی از غم‌های بزرگ نمی‌شود. غم از دست دادن یک ستاره ورزشی در جوانی، آنقدر تلخ است که حتی در گذر سال‌ها و دهه‌ها نسبتی با فراموشی نداشته باشد. این غم آنقدر بزرگ به نظر می‌رسد که فراموش کردنش، عملا ممکن نیست. در چند دهه گذشته، ورزش ایران چهره‌های زیادی در سال‌های جوانی از دست داده است. این 10 نفر، بخشی از این فهرست شوم هستند. ستاره‌هایی که حالا دیگر در میان ما نفس نمی‌کشند اما یادشان برای همیشه زنده خواهد بود.

غلامرضا تختی

هنوز هم هیچ مرگی به اندازه مرگ جهان پهلوان غلامرضا تختی، مردم ایران را متاثر نکرده است. هنوز چند ساعت از اعلام رسمی این خبر شوم نگذشته بود که اعلام شد حداقل هفت نفر در شهرهای مختلف ایران به محض شنیدن فوت غلامرضا، دست به خودکشی زده‌اند. سال‌های آخر زندگی تختی سال‌های دشواری بودند و ایستادن او مقابل برخی از افراد، این قهرمان را به نوعی به انزوا کشانده بود. خیلی‌ها در مورد دلیل مرگ تختی، گمانه‌زنی‌های زیادی انجام داده‌اند اما زندگی او، همیشه از مرگش مهم‌تر است. تختی، فرزند رشید این مردم بود و کاری که با زندگی‌اش کرد را هیچ مرگی نمی‌تواند بشورد و با خودش ببرد.

سیروس قایقران

انزلی هنوز هم خبر درگذشت سیروس در یک تصادف لعنتی را از یاد نبرده است. روی دیوارهای این شهر هنوز هم یادگارهایی از سیروس هستند. ملوانی‌ها حتی استادیوم قدیمی شهرشان را «سن سیروس» صدا می‌زنند. او و پسر کوچکش در خودروی رنو، قربانی یک سانحه تصادف شدند. سیروس و راستین قایقران، یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌های تاریخ فوتبال ایران را رقم زدند. سال‌ها بعد از این ماجرا، این زخم هنوز قدیمی نشده و این داغ، هنوز تازه به نظر می‌رسد. قایقران تازه به مربیگری روی آورده بود که با این اتفاق شوم روبه‌رو شد. پسر محبوب انزلی یک آینده طولانی در پیش داشت اما این اتفاق، او را همیشه جوان و همیشه در اوج نگه داشت.

آیدین نیکخواه‌بهرامی

تیم ملی بسکتبال ایران تازه برای یک دوران طلایی و باشکوه آماده می‌شد که خبر رسید آیدین دیگر هرگز به زمین بسکتبال قدم نمی‌گذارد. او و هم‌تیمی‌ها، تازه جام ملت‌ها را فتح کرده بودند تا اولین «صعود» تاریخ بسکتبال ایران به المپیک رقم بخورد اما یک تصادف تلخ، در مسیر این ستاره جذاب قرار گرفت. بازیکنی که عادت داشت در زمین با همه فرق داشته باشد، بیرون زمین هم به یک سرنوشت متفاوت دچار شد. آیدین رفت تا برادرش و دیگران با غم‌انگیزترین حالت ممکن به المپیک برسند. 13 سال از این ماجرا سپری شده و هیچ‌کس نمی‌تواند این زخم بزرگ را از یاد ببرد.

روح‌ا‌لله داداشی

قهرمان و چهره مهارنشدنی مسابقه «مردان آهنین» در حالی که فقط 30 سال داشت، قربانی یک درگیری خیابانی شد. از این نزاع روایت‌های متفاوتی وجود دارد اما به هر حال این درگیری، دو قربانی کم‌سن‌وسال داشت. اول روح‌ا... که با آن اندام تراشیده و آن عضله‌های حیرت‌آور به خاک سپرده شد و دوم، جوان 17 ساله‌ای که زندگی‌اش را پای این اشتباه داد و روبه‌روی چشم‌های 15 هزار نفر، به داور آویخته شد.

هادی نوروزی

قبل از هادی، دقیقه 24 فقط یک دقیقه معمولی در جریان دیدارهای پرسپولیس بود اما حالا هیچ هواداری نیست که در این دقیقه از نبردهای سرخپوشان، نام کاپیتان سابق تیمش را فریاد نزد. کاپیتان تیم برانکو، یک شب پاییزی را به صبح نرساند و همه فوتبال ایران را در یک بهت عظیم فرو برد. هنوز هم هضم این غم کار راحتی به نظر نمی‌رسد. هنوز هم پرسپولیسی‌ها به یاد هادی نوروزی هستند.

مهرداد اولادی

وقتی درخشش را در تیم علی پروین شروع کرد، بازی در بهترین تیم‌های اروپایی کم‌ترین خواسته‌اش بود. مهرداد اما به هر دلیلی حقش را از فوتبال نگرفت و شاید همین موضوع، در شرایط ناخوشایند ماه‌های آخر زندگی‌اش موثر بود. پرسپولیسی‌ها دوباره برای مهرداد صف کشیدند و دوباره نامش را صدا زدند اما برای بازگشت او به زندگی، دیگر دیر شده بود.

مجید غلام‌نژاد

با سابقه یک گل ملی و چندین سال حضور مستمر در لیگ برتر، مجید سال‌های بازنشستگی را سپری می‌کرد که مرگ به تلخ‌ترین شکل ممکن به سراغش آمد. او در حال شنا کردن در یک رودخانه، غرق شد و به همین سادگی و در حالی که تازه 35 ساله شده بود، زندگی‌اش را از دست داد.

سیامند رحمان

خالق بخشی از جذاب‌ترین رکوردهای تاریخ وزنه‌برداری ایران با آن سیمای همیشه خندان و دلربایش، در اوج جوانی دچار حمله قلبی شد. مرگ سیامند هنوز هم یک تراژدی باورنکردنی برای ورزش ایران به شمار می‌رود. پسری که حتی در بین جدی‌ترین رقبایش فوق‌العاده محبوب بود.

مهرداد و علی؛ تیر خلاص

در بخشی از گفتگوی‌شان در صفحه رسمی باشگاه پرسپولیس، از آرزوهای بزرگی پرده برداشته بودند. مهرداد دو فرزند دیگر می‌خواست و علی با اصرار دوستانش باید بالاخره ازدواج می‌کرد؛ اما حالا باید برای هر دوی آنها از عبارت مرحوم استفاده کنیم. آنها «بمب روحیه» بودند. همیشه هم لبخندهای‌شان قبل از خودشان می‌رسید، اما به شکلی باورنکردنی، دست‌شان از دنیا کوتاه شد.