آریا رهنورد

یولن لوپتگی واقعا مربی عجیبی است. مردی که شکست‌های بزرگ و پیروزی‌های بزرگی دارد. مردی که در 53 سالگی اساسا یک مربی مسن نیست اما تجربه‌های جالبی در کارنامه‌اش دیده می‌شود. از لوپتگی آن‌چه برای فوتبال ما بیشتر اهمیت دارد، داستان مذاکره او با مهدی تاج است. شاید اگر این مربی پذیرفته بود که روی نیمکت تیم ملی بنشیند، امروز با خانه‌نشینی میلیون‌ها یورو پول به جیب می‌زد. او البته از قماش ویلموتس نیست و حالا با کار و سختکوشی، روی سکوی اول یورولیگ ایستاده است.

این اواخر از سرمربی اسپانیایی سویا، دو تصویر معروف در فوتبال ایران منتشر شده است. در اولین تصویر، او کنار مهدی تاج ایستاده و مذاکره با رییس وقت فدراسیون فوتبال ایران را پشت سر می‌گذارد و در دومین تصویر، این مربی در حال اشک ریختن پس از قهرمانی سویا در فینال یورولیگ است. لوپتگی، جدی‌ترین گزینه فوتبال ایران پس از جدایی کارلوس کی‌روش بود. او در حالی وارد مذاکره با فدراسیون شد که اصلا روزهای خوبی را سپری نمی‌کرد و دو اخراج در یک سال را پشت سر گذاشته بود. به نظر می‌رسید می‌توانیم این مربی را جذب کنیم اما تاج و رفقا، موفق به انجام این کار نشدند. به هر دلیلی، لوپتگی رضایت نداد و کار فوتبال ما با او، خیلی زود تمام شد. بد برای ما، که می‌توانستیم صاحب یک مربی سختکوش و تاکتیک‌بلد شویم. هرچند که حتی اگر لوپتگی را هم جذب می‌کردیم، حامیان سرسخت کارلوس کی‌روش به او اجازه نفس‌ کشیدن نمی‌دادند. خوب برای او، که هرگز خودش را در فضای فوتبال ایران قرار نداد. او در اروپا ماند و خوشبخت شد. آن‌جا نه مجبور بود با وعده‌های توخالی تاج دست و پنجه نرم کند و نه با یک مشت مدیر سالخورده، بازنشسته و ناآکارمد سروکله بزند. آن‌جا نه نگران دریافت دستمزدش بود و نه نیازی به دور زدن تحریم‌ها برای گرفتن حقوقش داشت. لوپتگی برای خودش، بهترین تصمیم را گرفت و حتی به فوتبال ایران، نزدیک هم نشد. یولن با این تصمیم بزرگ، خودش را از انبوه مشکلات نجات داد و چنین مسئولیتی را قبول نکرد. حالا در اسپانیا، او را به عنوان سرمربی فاتح یورولیگ می‌شناسند. آن‌ هم در فصلی که عملکرد اروپایی رئال مادرید، بارسلونا و آتلتی، کاملا ناامیدکننده بوده است. سویا با این مربی، شایسته‌ترین نماینده این فصل فوتبال اسپانیا در نبردهای اروپایی به شمار می‌رود.

لوپه، گلر فوق‌العاده‌ای نبود. او در آکادمی رئال سوسیه‌داد پرورش یافت و در سه سال عضویت در باشگاه رئال مادرید، بازی‌های زیادی برای این تیم انجام نداد. او چند سال بعد، پیشنهاد باشگاه بارسلونا را نیز به دست آورد اما آنقدر بازیکن مهمی نبود که حضور مشترکش در رئال و بارسا، خبرساز شود. به عنوان یک مربی اما، یولن مسیر به مراتب بهتری را برای خودش انتخاب کرد. لوپتگی کارش را به عنوان دستیار در رده‌های پایه تیم ملی اسپانیا شروع کرد. او مدتی بعد به عنوان سرمربی رایووایکانو انتخاب شد اما تنها 10 مسابقه روی نیمکت این باشگاه دوام آورد. لوپتگی که مدتی به عنوان مفسر و گزارشگر فوتبال مورد توجه قرار گرفته بود، به رده‌های سنی تیم ملی اسپانیا برگشت و در این رده‌ها، به ستاره‌های آینده لاروخا فرصت رسیدن به پیراهن تیم ملی داد. پورتو اولین باشگاه بزرگی بود که به لوپتگی، یک قرارداد جذاب داد. او به محض پیوستن به باشگاه پرتغالی، هفت بازیکن اسپانیایی را برای این تیم جذب کرد. یولن در همان فصل اول، پورتو را به جمع هشت تیم برتر لیگ قهرمانان رساند اما با وجود این موفقیت فراموش‌نشدنی، آنها در این مرحله یک شکست وحشتناک را برابر بایرن تجربه کردند. پورتو در طول دو فصل سرمربیگری لوپتگی، هیچ جامی به دست نیاورد و این به معنای پایان دوران کاری این مربی در باشگاه بود. پس از آن، لوپه سرمربی تیم ملی اسپانیا شد و در مراحل مقدماتی جام جهانی، نتایج فوق‌العاده‌ای گرفت. هرچند که مذاکره و توافق بدموقع با رئال مادرید، تنها دو روز قبل از شروع رقابت‌ها سند برکناری ناگهانی این مربی را امضا کرد. او حتی در رئال مادرید نیز به سختی شکست خورد و خیلی زود از این باشگاه برکنار شد اما درست در حالی که همه تصور می‌کردند دیگر امیدی به آینده کاری‌اش وجود ندارد، ششمین قهرمانی سویا در تاریخ یورولیگ را رقم زد.

سویا از مسیری به مراتب سخت‌تر از اینتر، خودش را به فینال لیگ اروپا رساند. آنها قبل از مسابقه نهایی، منچستریونایتد آماده سولسشر را از تورنمنت خارج کردند و پیش از ان، تیم شگفتی‌ساز وولورهمپتون را شکست دادند. پیش از آن هم رم مقابل این تیم صف کشیده بود. تیم لوپتگی برای بازی در فینال، از سه حریف سرسخت عبور کرد و در دیدار نهایی نیز، آنتونیو کونته را از پیش رو برداشت. این یک پیروزی بزرگ فردی برای این مربی هم بود. چراکه همه می‌دانند کونته به لحاظ تاکتیکی، چه مربی بزرگی است. حالا دوباره همه از لوپتگی حرف می‌زنند. از مردی که پس از شکست‌های سریالی، راه خودش را پیدا کرده است. مردی که به فوتبال ایران نیامد تا یک سال و چند ماه بعد، جام قهرمانی یورولیگ را لمس کند.