گفتوگوی پوتین با ترامپ پس از دیدار لاریجانی، به معمای آینده سیاست خارجی ایران ابعاد پیچیدهتری داد
پیام پنهانی به مسکو؛ آغاز ماراتنی تازه با غرب؟

کیا مقدم
در بحبوحه تحولات پرشتاب منطقهای و بینالمللی سفری غیرمنتظره و پرمعنا از سوی علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به مسکو صورت گرفت. لاریجانی در این سفر حامل پیامی از سوی رهبر ایران برای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه بود که بلافاصله پس از آن با تماس تلفنی طولانیمدت پوتین و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، گره خورد و موجی از گمانهزنیها را درباره نقش احتمالی مسکو در میانجیگری میان تهران و واشنگتن برانگیخت. این سلسله وقایع، نه تنها تحلیلگران داخلی و خارجی را به تأمل واداشته، بلکه پرسشهای جدی درباره مسیر آتی سیاست خارجی ایران و نقش روسیه در این میان مطرح کرده است.
پیامی از ایران در بزنگاهی حساس
علی لاریجانی، چهرهای باسابقه در دیپلماسی ایران و مشاور رهبر انقلاب، در سفری یکروزه به مسکو رفت و با ولادیمیر پوتین دیدار کرد. کانال تلگرامی لاریجانی با انتشار خبری کوتاه، هدف از این دیدار را تقدیم «پیام رهبرانقلاب » به رئیسجمهور روسیه و رایزنی درباره موضوعات دوجانبه، همکاریهای اقتصادی، منطقهای و بینالمللی اعلام کرد. جزئیات محتوای این پیام محرمانه باقی ماند، اما لحن رسمی بیانیهها و جایگاه فرستاده، نشان از اهمیت راهبردی و فراتر از معمول این مأموریت داشت. رسانههای روسی نیز این سفر را مهم و راهبردی توصیف کرده و آن را در چارچوب تحولات امنیتی خاورمیانه و بازآرایی نظم جهانی ارزیابی کردند.
اهمیت این سفر در زمانبندی آن نهفته است. در شرایطی که پرونده هستهای ایران پس از سالها فراز و نشیب، عملاً به شورای امنیت بازگشته و سایه فعالسازی مکانیسم اسنپبک بر سر ایران سنگینی میکند، و مذاکرات با طرفهای غربی به بنبست کامل رسیده است، ارسال پیام از عالیترین سطح حاکمیت به کرملین، نمیتواند صرفاً یک رخداد دیپلماتیک معمول باشد. این اقدام، نشانهای از تلاش تهران برای یافتن روزنهای در یک وضعیت پیچیده و پرمخاطره است.
پوتین و ترامپ؛
ایران در کانون گفتوگوهای پنهان؟
تنها ساعاتی پس از دیدار لاریجانی با پوتین، خبر تماس تلفنی طولانیمدت رئیسجمهور روسیه با همتای آمریکایی خود، دونالد ترامپ، منتشر شد. کاخ سفید اگرچه محور گفتوگوها را اوکراین و اعطای موشکهای تام هاوک آمریکا به کییف اعلام کرد و از توافق برای دیداری جدید در مجارستان خبر داد، اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پرونده هستهای ایران و تحولات خاورمیانه، قطعاً یکی از موضوعات اصلی این مکالمه بوده است.
این گمانهزنی بر چند دلیل استوار است. اولاً، پرونده هستهای ایران همچنان به عنوان یک مسئله جهانی و مورد توجه دو قدرت بزرگ، باز است و اختلافنظرهای جدی میان مسکو و واشنگتن بر سر قانونی بودن یا نبودن فعالسازی اسنپبک وجود دارد. ثانیاً، روسیه و آمریکا هر دو از اعضای دائم شورای امنیت با حق وتو هستند و به زودی با بررسی دوباره پرونده هستهای ایران مواجه خواهند شد. ثالثاً، سابقه نشان داده است که ترامپ علاقه خاصی به حل و فصل مسائل از طریق کانالهای ارتباطی مستقیم و غیرمتعارف دارد و پوتین نیز پیش از این آمادگی خود را برای میانجیگری میان ایران و آمریکا اعلام کرده بود. حتی پیامهای از سوی مقامات اسرائیلی نقل قول کرده است و در فروردین گذشته نیز کاخ سفید از گفتوگو درباره ایران در مکالمه تلفنی سران دو کشور خبر داده و اعلام کرده بود که «بر این نظر اشتراک دارند که ایران هرگز نباید در موقعیتی قرار گیرد که بتواند اسرائیل را نابود کند.»
انتخاب لاریجانی به عنوان فرستاده رهبر ایران و تأکید بر اینکه پیام ایشان را منتقل کرده، نشان میدهد سطح گفتوگوها کاملاً فراتر از مسائل جاری بوده است و تهران در پی انتقال مستقیم مواضع خود به مسکو و شاید از مسیر مسکو به واشنگتن است؛ اقدامی که یادآور نقش عمان در سالهای آغازین مذاکرات هستهای است
این همزمانی معنادار، این فرضیه را تقویت میکند که مسکو در حال ایفای نقشی میانجیگرانه میان تهران و واشنگتن است؛ نقشی که اگر موفقیتآمیز باشد و بتواند زمینهای برای توافق و خروج از بنبست کنونی فراهم کند، میتواند اتفاقی مثبت برای کاهش تنشها باشد.
روسیه میانجی قابل اعتماد
یا بازیگر فرصتطلب؟
پرسش کلیدی اینجا مطرح میشود که آیا روسیه واقعاً میتواند میانجی قابلاعتمادی باشد؟ احمد زیدآبادی، با اشاره به سخن محمدجواد ظریف که «روسیه دو خط قرمز دارد: اول اینکه ایران نباید هیچ وقت با دنیا روابط آرام داشته باشد و دوم اینکه نباید با دنیا به درگیری برسد»، این نتیجهگیری را مطرح میکند که در هنگام عادیسازی رابطه با دنیا باید از روسیه حذر کرد، اما در هنگام خطر درگیری، شاید میانجیگری روسها مانع از تصادمی ویرانکننده شود. از این زاویه، ورود پوتین برای کاهش یا مهار تنش میان ایران و غرب، اگر موفق شود، به زیان کشور نخواهد بود، به خصوص که در این موقعیت خاص تاریخی، جلوگیری از درگیری میتواند به روابطی آرام با دنیا ختم شود.
با این حال، دیدگاههای انتقادی نیز وجود دارد. محمدجواد ظریف در جای دیگری با صراحت بیشتری به سیاستهای روسیه اشاره کرده و میگوید: «من همچنان اعتقاد به روابط راهبردی با روسیه و چین دارم اما اینها به خاطر ما کاری نمیکنند.» این روایت ظریف، به این نکته اشاره میکند که منافع روسیه در حفظ وضعیت «نه جنگ و نه صلح» برای ایران است تا بتواند از کارت ایران در چانهزنیهای خود با غرب استفاده کند.
برخی تحلیلگران نیز معتقدند که روسیه به دلیل سابقه طولانی خود در تضعیف منافع ملی آمریکا در خاورمیانه و حمایت از دشمنان منطقهای واشنگتن، حتی نمیتواند میانجی قابل اعتمادی برای ایالات متحده باشد. مسکو از رژیم بشار اسد حمایت کرده، حزبالله را مسلح کرده و به حوثیهای یمن کمک کرده است که نشان میدهد که روسیه بیشتر به منافع ایران نزدیک است تا منافع آمریکا. علاوه بر این، با توجه به افزایش وابستگی نظامی و اقتصادی بین ایران و روسیه، این نگرانی وجود دارد که مسکو بتواند از نفوذ خود برای پر کردن شکافهای فناوری هستهای ایران استفاده کند و این کشور را به آستانه دستیابی به سلاح هستهای برساند.
با این حال برخی بر این باورند که کرملین، گرچه از سردی روابط تهران و غرب سود میبرد، اما اگر این روند به نقطهای غیرقابل کنترل برسد و ایران درگیر جنگ و بیثباتی شود، دیگر روابطش با ایران چه سودی برایش خواهد داشت؟ در آن صورت فقط هزینه برای مسکو تولید خواهد شد. سران کرملین، گرچه مستبدند اما دو دو تا چهارتا که سرشان میشود! آنها حتماً میدانند که جناح غرب ستیز در ایران پایگاه بسیار محدودی دارد و تسلط تمامعیار آنها بر مقدرات کشور جنگ خارجی و بیثباتی گسترده داخلی به دنبال دارد. پس به سهم خود میکوشند اوضاع را کنترل کنند. کیریل دیمیترییف، نماینده ویژه پوتین، نیز اعلام کرده که روسیه میتواند نقش کلیدی در میانجیگری مناقشه کنونی بین ایران و اسرائیل ایفا کند، موضعی که مورد تایید ترامپ نیز قرار گرفته است.
همزمانی حضور لاریجانی در مسکو و تماس تلفنی ترامپ و پوتین این فرضیه را تقویت میکند که مسکو در حال ایفای نقشی میانجیگرانه میان تهران و واشنگتن است؛ نقشی که اگر موفقیتآمیز باشد و بتواند زمینهای برای توافق و خروج از بنبست کنونی فراهم کند، میتواند اتفاقی مثبت برای کاهش تنشها باشد
آینده سیاست خارجی ایران
و فرصتی دیپلماتیک
این سفر لاریجانی و تحولات پس از آن، تهران را در یک دوراهی حساس قرار داده است. حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس اسبق کمیسیون سیاست خارجی مجلس، در واکنش به این سفر نوشت: «ماموریت لاریجانی هر هدفی غیر از جدا کردن سرنوشت ایران از بازی هژمونی روسیه داشته باشد، ادامه مسیر ویرانگری است که از ۱۴۰۰ شروع شد. پوتین در جهان بی-۲ها زندگی میکند نه اس-۳۰۰ها.» اشاره فلاحتپیشه به بمبافکن پنهانکار آمریکایی B-2، نقدی تلویحی به این برداشت است که روسیه دیگر در معادلات نظامی و سیاسی جهانی شریک قابل اتکایی برای ایران نیست و هرگونه وابستگی بیش از حد به کرملین، ایران را در مسیر اشتباهی قرار میدهد. او پیشتر نیز گفته بود که برجام دوبار احیا نشد، یک بار در سال آخر دولت روحانی که فدای منافع جناحی شد، و بار دیگر در سال اول دولت مرحوم رئیسی که «فدای منافع روسیه شد.»
از سوی دیگر، انتخاب لاریجانی به عنوان فرستاده رهبر ایران، که نه از حلقه دولت بلکه از چهرههای غیردولتی، اما مورد اعتماد حاکمیت است؛ میتواند نشانهای از تلاش برای انعطافپذیری بیشتر در دیپلماسی باشد. تأکید بر اینکه او پیام را منتقل کرده، نشان میدهد سطح گفتوگوها کاملاً فراتر از مسائل جاری اقتصادی یا همکاریهای نظامی بوده است. بهنظر میرسد تهران در پی انتقال مستقیم مواضع خود به مسکو و شاید از مسیر مسکو به واشنگتن است؛ اقدامی که یادآور نقش عمان در سالهای آغازین مذاکرات هستهای است.
در شرایطی قرار داریم که برخی منتقدان، روسیه و چین را مخالف هستهای شدن ایران و نیز بهبود رابطه ایران با غرب بویژه آمریکا میدانند و اذعان دارند که هیچ پیمان راهبردی در برابر منطق بازی میان قدرتها معتبر نیست و جهان در حال گذار به سبک جدید یارگیری در سطح قدرتها است. از سوی دیگر برخی پیشنهاد میکنند که دستگاه دیپلماسی ایران باید فعالانه در زمینه رایزنی، مشورت نزدیک و هماهنگی با سایر کشورها، به ویژه چین و روسیه که مشروعیت اسنپبک را زیر سوال بردهاند، برای جلوگیری از اجرای تحریمها اقدام کند. در همین راستا جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بینالملل تصریح میکند:«مذاکره در قالب سازوکارهای چندجانبه مانند «۳+۴» (روسیه، ایران و چین یک طرف و سه کشور اروپایی و ایالات متحده یک طرف دیگر) یا «۳+۱» (ایران با سه کشور اروپایی بهاضافهی ایالات متحده) میتواند راهحلهایی باشد که نظر طرفین را در آغاز مذاکرات تأمین کند.» روسیه اکنون تحت تحریم است و در جنگ اوکراین در مقابل اروپا و ایالات متحده قرار دارد، بنابراین به نظر میرسد هم تمایل بیشتر و هم نیاز بیشتری به همکاری با ایران دارد که این میتواند فرصتی برای تهران باشد.
مسکو؛ حلقه میانی یا تله جدید؟
سفر لاریجانی به مسکو و متعاقب آن مکالمه پوتین و ترامپ، در شرایطی که خاورمیانه در وضعیت بحرانی تازهای قرار دارد و روابط ایران و آمریکا هنوز پر از سوءظن است، ابعاد پیچیدهای به خود گرفته است. این رویداد میتواند حاوی پیامی دوگانه باشد؛ از یک سو تأکید بر تداوم همکاری راهبردی با روسیه، و از سوی دیگر تلاش برای باز کردن کانالی تازه میان تهران و واشنگتن از مسیر مسکو. اگر فرض میانجیگری پوتین میان ایران و آمریکا درست باشد، این نخستینبار در دو دهه اخیر است که روسیه نقش میانجی فعال میان تهران و واشنگتن را برعهده میگیرد. با این حال، تجربه گذشته نشان میدهد که مسکو همواره از «فاصله میان تهران و غرب» بهعنوان اهرم فشار و امتیازگیری استفاده کرده است. از این رو، مأموریت دبیر شعام میتواند هم فرصتی برای باز شدن مسیر دیپلماسی باشد و هم خطری برای گرفتار شدن دوباره در بازی چندوجهی روسها.
پرسش کلیدی اکنون این است که آیا تهران این بار از کرملین بهعنوان مسیر عبور به گفتوگوهای بزرگتر و خروج از انزوای دیپلماتیک استفاده میکند، یا بار دیگر خود را در مدار مسکو تعریف خواهد کرد و به ابزاری در دست این قدرت منطقهای و جهانی تبدیل خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش، نه تنها آینده پرونده هستهای و تحریمها، بلکه کلیت سیاست خارجی و جایگاه ایران در نظم نوین جهانی را رقم خواهد زد.
دیدگاه تان را بنویسید