دکتر فاطمه قاسمزاده، روانشناس و فعال حوزه کودک در گفتوگو با «توسعه ایرانی»:
سطوح حاکمیتی دغدغهای در خصوص مسئله کار کودکان ندارد
هر چند آمار رسمی از تعداد کودکان کار در کشور موجود نیست، اما سر هر چهار راه، سر هر سطل زباله، در هر کارگاه غیررسمی، در زمینهای کشاورزی و...، کودکانی با قد و قامتهایی کوچک و چهرههای آفتاب سوخته مشغول کارند. این وضعیت در تهران و برخی دیگر از کلانشهرهای کشور نگرانکنندهتر هم هست. در حالی علیرضا زاکانی، شهردار تهران، از آبان ماه سال گذشته دستیار ویژه رئیسجمهور در امور ساماندهی کودکان کار شده که آمار این کودکان براساس مشاهدات میدانی روبهفزونی است و بخش عمدهای از کودکان کار در کشور و به خصوص تهران در بخش جمعآوری زباله فعال هستند. حتی چندی پیش هم مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران، از استخدام زبالهگردها خبر داده بود. او در حالی این راهکار را مانع بهرهکشی مافیای زباله از کودکان دانست که همین حالا هم شهرداری برای استخدام کودکان ۱۵ تا ۱۸ ساله منع قانونی در برابر خود نمیبیند و شماری از نیروهای بخش پیمانکاری آن در سنین ۱۵ تا ۱۸ سال هستند. ابهام در سن کودکی در ایران نه تنها سازمانها و نهادهای حاکمیتی را در برای کار کودک مسئول نمیکند که دست و پای سازمانهای مردمنهاد را هم برای حمایت از این قشر میبندد. در همین باره با دکتر فاطمه قاسمزاده، روانشناس و فعال حوزه کودک، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
سعیده علیپور
در حالی فعالیت کودکان در بخش زبالهگردی از منظر فعالان حقوق کودک یکی از بدترین اشکال کار محسوب میشود و کودکان را در معرض آسیبهای جدی جسمی و روحی قرار میدهد که چندی پیش شهرداری موضوع ساماندهی زبالهگردها را مطرح کرد. این در حالی است که اغلب این زبالهگردها زیر 18 سال هستند. آیا شهرداری مجاز به چنین کاری است؟
ابتدا باید بگویم که زبالهگردی در عصر حاضر و با وجود ابزار و وسایل و امکانات مدرن، نه تنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان هم مناسب نیست و نهتنها شأن انسانی را مخدوش میکند که از نظر بهداشتی هم کار بسیار خطرناکی است. شهرداری به جای ساماندهی زبالهگردها باید به فکر ارتقای امکانات تفکیک زباله از مبدا و تسری فرهنگ تفکیک در منازل باشد و تکنولوژی لازم را در این حوزه فراهم آورد. نه اینکه به استخدام زبالهگرد فکر کند. جدای از این موضوع مهم، مسئله سنِ کار هم مطرح است. یعنی شاهد کار افراد زیر 18 سال در سیستم خدمات شهری و حتی مراکز دیگر هستیم. ما همواره با سازمانهای دولتی در خصوص سن کودکی مشکل داریم.
بالاخره سن کودکی یعنی سنی که کار و ازدواج را برای کودکان منع میکند، در ایران چند سال است؟ چون در عمل هر دو شکل کار و ازدواج در ابعاد گسترده در ایران رخ میدهد.
در ضوابطی 9 سال برای دختران و 15 سال برای پسران. نخست اینکه، چنین فرقی خودش سوالبرانگیز است. درست است که تفاوتهایی بین دختران و پسران وجود دارد، ولی نه اینکه سن کودکیشان این میزان تفاوت داشته باشد؛ به طوری که فکر کنیم یک دختر در 9 سالگی وارد دنیای بزرگسالان میشود و یک پسر در 15 سالگی! این در حالی است که ما به عنوان روانشناسانی که با این بچهها سروکار داریم، در عمل میبینیم که آنها آنقدرها تفاوت ندارند و وجوه مشترک بیشتری دارند و جنسیت در ارتباط با سن نقشی ندارد. از سوی دیگر در پیماننامه حقوق کودک هم سن کودکان 18 سال بیان شده و دختر و پسر را جدا ندیده است. جمهوری اسلامی ایران هم جزو امضاکنندگان این پیماننامه است.
در چند سال اخیر محدودیت و موانع برای سازمانهای غیردولتی که در حوزه کودکان کار فعالند، تشدید شده است و اگر از مردمنهادها نظرخواهی هم شود معمولا تاثیری بر فرآیند تصمیمگیری ندارد
البته ایرادپیماننامه حقوق کودک این است که دست کشورها را برای بیشتر و کمتر کردن سن کودکی کمی باز گذاشته است. این در حالی است که در برخی کشورها از جمله ایران؛ مذهب و دین سن کودکی را تعیین میکند، نه روانشناسی. تعیین سن در پیماننامه حقوق کودک توسط اندیشمندان علوم مختلفی مثل روانشناسی و زیستشناسی تدوین شده است. با توجه به اصولی که در این علوم وجود دارد، دختر و پسر تفاوت چندانی با هم ندارند و 18 سالگی سن تقریبی خروج از دوران کودکی تعیین شده است. اما در ایران هرچند به صورت صریح مطرح نمیشود، اما 9 و 15 سال، سن رسمی کودکی است که بسیار پایین است.
نمیتوان یک دفعه کار کودک را حذف کرد، اما باید برنامههایی بگذارند و بگویند که ما امسال این درصد از کار کودک را کم میکنیم. اما در سطوح بالای حاکمیتی در خصوص کار کودکان دغدغهای وجود ندارد و در نتیجه بودجهای نیز برای آن در نظر گرفته نمیشود. در نتیجه فعالیت مثبتی هم برای کاهش آمار کودکان کار در جریان نیست
با توجه به این عدد، عملا ازدواج، کار و محروم شدن از خدمات آموزشی، دیگر موضوع غیرقانونی محسوب نیست و در مناطق محروم و بین اقشار فقیر عملا این اتفاق بدون هیچ پیگرد قانونی و بدون هیچ منعی میتواند دنبال شود؟
در خصوص کار، البته تفاوتی بین دختر و پسر قائل نشدهاند و طبق قانون کار افراد بالای 15 سال مجاز به کار تمام وقت هستند. به همین دلیل در طرحی که شهرداری برای ساماندهی کودکان کار داده بود، این سن را 15 سال حساب کرد. این در حالی است که یک نوجوان 15 ساله هنوز کودک است و نباید از آموزش محروم شود و به کار تماموقت بپردازد.
کودکان کار از منظر یونیسف چگونه تعریف میشوند؟
کودک کار به کودکی گفته میشود که به علت نیاز اقتصادی خانوادهاش مجبور است کار کند و این کار او را از حق رفتن به مدرسه و آموزش که از حقوق اولیه کودک است باز میدارد؛ مثلا اگر بچهای به مدرسه میرود و روزی دو ساعت هم کار میکند کودک کار محسوب نمیشود. منظور این نیست که کودک کار نکند بلکه مهم آن است که اگر کودک مشغول به کار میشود از آموزش باز میماند و به رشد سلامت جسمی و روانی او آسیب وارد میشود.
انجمنها و سازمانهای مردمنهاد بهویژه آنها که در حوزه کودکان فعالیت میکنند، در سالهای پیش تلاشهای محسوسی در راستای ارتقای وضعیت کودکان در معرض آسیب انجام دادند، اما در سالهای اخیر این فعالیتها به شکل معناداری محدود شده است. از سوی دیگر خود سازمانها و نهادهای حاکمیتی هم به نسبت به موضوع کودکان کار بیاعتنا هستند. نظر شما در این باره چیست؟
در چند سال اخیر محدودیت و موانع برای سازمانهای غیردولتی که در حوزه کودکان کار فعالند، تشدید شده است و از سوی دیگر ارتباط موثری بین سازمانهای دولتی و غیردولتی فعال در حوزه کودکان کار وجود ندارد.
شهرداری به جای ساماندهی زبالهگردها باید به فکر ارتقای امکانات تفکیک زباله از مبدا و تسری فرهنگ تفکیک در منازل باشد و تکنولوژی لازم را در این حوزه فراهم آورد. نه اینکه به استخدام زبالهگرد فکر کند
در حالی که اگر این ارتباط افزایش یابد نتیجه طرحها خیلی بهتر میشود. در حال حاضر اگر از مردمنهادها نظرخواهی هم شود معمولا تاثیری بر فرآیند تصمیمگیری ندارد. مفهوم مشارکت این است که باید ابتدا در تصمیمسازی، بعد در تصمیمگیری، سپس در تدوین و اجرای طرح و درنهایت در ارزشیابی آن طرح مشارکت همهجانبه بین دولتیها و مردمنهادها باشد. این است که در حال حاضر شاهد وضعیت رو به بدتر شدن کودکان کار و طرحهای ناموفقی هستیم که هزینهبر است اما نتیجهبخش نیست.
هر چند کار کودکان در ایران پدیده جدیدی نیست، اما در سالها و ماههای اخیر کودکان کار به یکی از مناظر شهری بدل شدهاند. کودکانی که جور شرایط بد اقتصادی، افزایش فقر و رشد فلاکت را میکشند. برخی از آنها مهاجران افغانستانی و شماری دیگر کودکان ایرانی هستند. آیا آماری از این وضعیت داریم و اقداماتی در دست انجام است که شما به عنوان فعال کودکان از آن مطلع باشید؟
اقدامات صورت گرفته به نظر اقدامات جدی نیست. درست است که نمیتوان یک دفعه کار کودک را حذف کرد، اما باید برنامههایی بگذارند و بگویند که ما امسال این درصد از کار کودک را کم میکنیم. اما در سطوح بالای حاکمیتی در خصوص کار کودکان دغدغهای وجود ندارد و در نتیجه بودجهای نیز برای آن در نظر گرفته نمیشود. در نتیجه فعالیت مثبت هم برای کاهش آمار کودکان کار در جریان نیست. از سوی دیگر هیچ آماری هم در این باره ارائه نمیشود که مثلا بگویند ما امسال توانستیم چند درصد از کار کودکان را کم کنیم. چه در بخش زبالهگردی چه در بخشهای دیگر. این در حالی است که سازمان بینالمللی کار از کشورها میخواهد که درخصوص نفی بدترین اشکال کار کودکان یا کاهش کار کودکان آمار ارائه کنند. ایران عضو این سازمان است اما دیده نشده آمار منظمی در این خصوص بدهد. یعنی میتوان گفت حتی ارگانهای دولتی خود را موظف به همکاری و پاسخگویی با سازمانهای بینالمللی هم نمیدانند چه رسد به سازمانهای مردم نهاد.
در خصوص سن کودکی مسئله دومی که مطرح میشود ازدواج کودکان است. در این خصوص کار مثبتی صورت گرفته است؟
نه تنها هیچ اقدامی برای کاهش این ازدواجها صورت نمیگیرد که با توجه به وضعیت اقتصادی بدی که در آن قرار داریم این موضوع به شکل معناداری پررنگ شده است. چون اغلب این ازدواجها به دلیل نیاز خانواده است. از سوی دیگر امکانات کم محیط زندگی و آگاهیهای کم خانوادهها در مناطقی که بچهها تنها میتوانند تا دوران ابتدایی تحصیل کنند هم در افزایش ازدواج موثر است. یعنی توسعهنیافتگی و توقف رشد اقتصادی سبب کاهش امکانات شده و در نتیجه امکان تحصیل یا آموزش را در مناطق مختلف به خصوص مناطق محروم کم میکند و در نتیجه آمار ازدواج در سنین پایین را افزایش میدهد. وقتی دختری پس از پایان تحصیل دوران ابتدایی، مدرسهای نزدیک به محل زندگی خود برای ادامه تحصیل ندارد، در خانه میماند و در نتیجه خانواده تنها فکری که برای آینده او میکند ازدواج است.
قوانین ایران در خصوص وضعیت کودکان چه خلأهایی دارد؟
قوانین ما در حوزه کودک مشخص نیست و تبصرههایی هم اضافه میشود که میتواند عمل غیرمجاز را مجاز کند. مثلا در موضوع ازدواج. هرچند که در قوانین نیامده که دختر 9 ساله میتواند ازدواج کند، ولی، اما و اگرهایی همراه این قوانین است که راه را برای ازدواج حتی در سنین کمتر هم باز میکند. بنابراین سن باید در قوانین مشخص بدون اگر و مگر باشد و این سن باید بر اساس اصول علمی مشخص شده باشد.
دیدگاه تان را بنویسید