رامین پرتو

بازگشت «دونالد ترامپ» به مقام ریاست‌جمهوری آمریکا و تصاحب مجدد قدرت در کاخ سفید، از منظر ناظران بین‌المللی تحول مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده تلقی می‌شود و حالا ابعاد این نگاه در حال عملیاتی شدن در صحنه سیاست و امنیت است. برای کشورهای منطقه، به‌ویژه عربستان سعودی، این بازگشت فرصتی است تا مجدداً مناسبات راهبردی با واشنگتن را بازتعریف کنند و حالا بر پایه گزارش روزنامه فایننشال تایمز، عربستان در حال مذاکره با دولت دوم ترامپ است تا در جریان سفر محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی به واشنگتن، توافق دفاعی جدیدی امضا شود که نه صرفاً معامله تسلیحاتی، بلکه سندی جامع برای تأمین امنیت 

منطقه‌ای باشد. 

از منظر راهبردی، عربستان به‌دنبال یک توافق دفاعی «جامع و قوی» است که بازتابی باشد از جایگاه رو به رشد این کشور در معماری امنیتی منطقه‌ای و تقویت تعهد آمریکا به ثبات منطقه خلیج فارس که برای همه حائز اهمیت است. در مذاکراتی که هنوز نهایی نشده‌اند، بحث‌ها بر محورهایی چون برنامه‌ریزی امنیتی مشترک، اشتراک‌گذاری اطلاعات، همکاری در دفاع هوایی و موشکی متمرکز است و دولت آمریکا نیز تأکید کرده که امنیت منطقه از اولویت‌های راهبردی واشنگتن است و همکاری با عربستان «سنگ بنای استراتژی منطقه‌ای» خواهد بود.

از لحاظ نظامی، چنین توافقی می‌تواند به نوسازی بنیه دفاعی عربستان، ارتقای قابلیت‌های پدافند موشکی و هوایی و استقرار فناوری‌های پیشرفته کمک کند. در جریان سفر ترامپ به منطقه در ماه مه، کاخ سفید از توافق ۱۴۲ میلیارد دلاری فروش تسلیحات به ریاض خبر داد که شامل توانمندی‌های نیروی هوایی، دفاع موشکی، امنیت دریایی و مرزی بوده و حالا این قرارداد بزرگ‌ترین تجارت دفاعی تاریخ توصیف شده است؛ اما مطالعات تحلیلی هشدار می‌دهند که مبلغ اعلام‌شده اغلب ترکیبی از موافقت‌نامه‌ها، پیشنهادها و پروژه‌های مطرح‌شده است و همه آن‌ها لزوماً به صورت تعهدات الزام‌آور تحقق   نخواهند یافت.

کشورهایی مانند امارات، قطر، بحرین، کویت و عمان همگی تاکنون در مناسبات خود با آمریکا و اسرائیل به موازنه‌سازی امنیتی پرداخته‌اند و اگر عربستان وارد پیمان امنیتی‌ شود که ورای تسلیحات، شامل تعهدات گسترده دفاعی و سیاسی باشد، آن‌ها نیز ممکن است خواهان توافقات مشابه شوند یا جهت روابط خود را بازتنظیم کنند

در عرصه اقتصادی، چنین پیمانی زمینه‌ای قوی برای گسترش سرمایه‌گذاری میان دو کشور فراهم می‌آورد. عربستان سال‌ها است که یکی از بزرگ‌ترین خریداران تسلیحات آمریکا محسوب می‌شود و اکنون قصد دارد در پروژه‌های انرژی، فناوری، زیرساخت و غیره سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در ایالات متحده انجام دهد. بخشی از این سرمایه‌گذاری‌ها متوجه زیرساخت، انرژی، هوش مصنوعی و فناوری است و این سطح از ارتباط سرمایه‌ای، کشورها را در یک مدار مالی، صنعتی و امنیتی در هم تنیده خواهد کرد.

با این حال، چنین پیمانی نیز چالش‌هایی خواهد داشت. در داخل آمریکا، تصویب معاهده‌ای الزام‌آور (به ویژه اگر مستلزم تعهد نظامی در دفاع از عربستان باشد) نیاز به رأی سنای آمریکا دارد. برخی ناظران معتقدند که ترامپ در موضوعات نظامی در منطقه خاورمیانه نسبت به دوره اول ریاست‌جمهوری‌ خود محتاط‌تر عمل خواهد کرد، به خصوص در مواجهه با فشار داخلی برای تمرکز بر منطقه آسیا ـ پاسیفیک. افزون بر این، عربستان ممکن است در برابر امضای تعهدی که وابسته به ثبات سیاسی داخلی آمریکا بوده، تردید کند. در نهایت، نگرانی این است که آیا واشنگتن با سیاستی تند و غیرقابل پیش‌بینی، توان حفظ تعهداتش را خواهد داشت یا خیر؟!

تحلیلگران در اندیشکده‌ها اخطار داده‌اند که تمرکز زیاد بر روابط امنیتی ریسک «ربوده شدن» آمریکا توسط مناقشات منطقه‌ای را افزایش می‌دهد. یعنی ایالات متحده ممکن است ناگزیر به مداخله در بحران‌هایی شود که تصمیم‌گیرندگان اولیه قصد ورود به آن‌ها را نداشته‌اند. از سوی دیگر، برخی تحلیلگران معتقدند که یک معاهده امنیتی ممکن است به ادغام بهتر شرکای منطقه‌ای در معماری امنیتی آمریکا کمک کند و امکان مداخله مستقیم واشنگتن را کاهش دهد.

بنابراین، این پیمان دفاعی می‌تواند فصل تازه‌ای در روابط واشنگتن و ریاض باز کند؛ فصلی که نه تنها بر تسلیحات تمرکز دارد، بلکه بر تعهدات سیاسی، امنیتی و اقتصادی بلندمدت نیز تأکید می‌ورزد. 

آیا عربستان به سمت عادی‌سازی 

با اسرائیل می‌رود؟

یکی از محورهای مهم، امکان تأثیرگذاری پیمان دفاعی آمریکا ـ عربستان بر روند عادی‌سازی روابط میان ریاض و تل‌آویو است. از منظر واشنگتن، پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم یا شکل دیگر عادی‌سازی می‌تواند جریان اصلی سیاست منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد؛ ترامپ در گفت‌وگویی با فاکس بیزینس اظهار داشت که امیدوار است عربستان به توافق ابراهیم بپیوندد و پس از آن دیگر کشورها نیز به آن ملحق شوند؛ اما عربستان تاکنون با صراحت اعلام کرده که هرگونه عادی‌سازی روابط با اسرائیل را منوط به تشکیل کشور مستقل فلسطینی می‌داند. در مقابل بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل هم به شدت با موضوع تشکیل دولت مستقل فلسطینی مخالف است و می‌کوشد آن را رد کند. در نتیجه، فاصله دیدگاه‌ها میان ریاض و تل‌آویو در این زمینه همچنان بزرگ است.

از منظر واشنگتن، پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم یا شکل دیگر عادی‌سازی می‌تواند جریان اصلی سیاست منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد اما عربستان تاکنون با صراحت اعلام کرده که هرگونه عادی‌سازی روابط با اسرائیل را منوط به تشکیل کشور مستقل فلسطینی می‌داند و در مقابل نتانیاهو بارها این تئوری را رد کرده است

در شرایطی که توافق دفاعی پیش‌رو ممکن است شامل تسلیحات پیشرفته، فناوری‌های پدافند موشکی و هوافضا باشد، اسرائیل نگرانی مهمی دارد که آن حفظ برتری نظامی منطقه‌ای خود است. اگر عربستان بتواند تجهیزات مشابهی مانند جنگنده‌های پنهان‌کار مانند اف-35 دریافت کند، تعادل استراتژیک در منطقه ممکن است دستخوش تغییر شود. برخی تحلیلگران گزارش داده‌اند که فروش این جنگنده به عربستان تحت فشارهای مداخلات سیاست‌گذاران آمریکایی و قوانین دفاعی، با محدودیت‌های سنگین همراه خواهد بود تا برتری کیفی نظامی اسرائیل حفظ شود.

تحلیل‌گران اندیشکده «هاور» می‌گویند که اگرچه پیوستن عربستان به توافق ابراهیم جذاب به نظر می‌رسد، اما واقعیت‌های سیاسی و منطقه‌ای کار را دشوار می‌کند. اندیشکده «آتلانتیک کانسل» نیز در گزارشی هشدار داده است که عادی‌سازی میان عربستان و اسرائیل پیچیده، مشروط بوده و حتمی نیست. در واقع، این روند نه فقط به نفع منافع عربستان و اسرائیل، بلکه متأثر از وضعیت فلسطینی‌ها، حمایت عمومی در دنیای عرب، فشارهای آمریکا و مناقشه‌های منطقه‌ای دیگر خواهد بود.

بنابراین، احتمال آنکه توافق دفاعی به تنهایی عربستان را به سمت عادی‌سازی کامل هدایت کند، کم نیست، اما فرایندی بسیار زمان‌بر، حساس و وابسته به شروط پیچیده خواهد داشت. در بهترین سناریو، این توافق می‌تواند محرک سیاسی - امنیتی باشد اما به‌طور قطع تضمینی برای تحقق کامل عادی‌سازی نیست.

واکنش‌ها در منطقه چه خواهد بود؟

بدون شک اگر توافق دفاعی عربستان و آمریکا در هفته‌های آتی به امضا برسد، واکنش‌های زیادی رخ خواهد داد که  باید آن را سطح‌بندی کرد. نخست، کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند که به دقت این توافق آتی را رصد خواهند کرد. این کشورها (امارات، قطر، بحرین، کویت و عمان) همگی تاکنون در مناسبات خود با آمریکا و اسرائیل به موازنه‌سازی امنیتی پرداخته‌اند و اگر عربستان وارد پیمان امنیتی‌ شود که ورای تسلیحات، شامل تعهدات گسترده دفاعی و سیاسی باشد، آن‌ها نیز ممکن است خواهان توافقات مشابه شوند یا جهت روابط خود را بازتنظیم کنند.

دوم امارات و بحرین خواهند بود و برای آنها که هم‌اکنون جزء کشورهای امضاکننده توافق ابراهیم هستند، پیوستن عربستان می‌تواند نمادی بزرگ از تکامل راهبرد منطقه‌ای باشد؛ اما ممکن است آن‌ها نیز نگران سهم خود در نگهداشت توازن قدرت باشند. قطر، که اخیراً یک توافق دفاعی شبیه به پیمان بین آمریکا و قطر به عنوان تضمینی برای دفاع خود دریافت کرده، ممکن است از توافق عربستان و آمریکا به‌عنوان نمونه‌ای رقابتی بخواهد مدل امنیتی خود را گسترش دهد.

سوم اسرائیل است و برای آن چشم‌انداز این پیمان با دوگانگی همراه است؛ به گونه‌ای که از یک سو، ایجاد تفاهم امنیتی گسترده با عربستان می‌تواند ترغیب‌کننده باشد و معادلات منطقه‌ای را به نفع تل‌آویو تغییر دهد و از سوی دیگر، نگرانی از به‌کارگیری تجهیزات پیشرفته عربستان و تأثیر بر برتری نظامی اسرائیل مهم است. اگر توافقی حاصل شود که محدودیت‌هایی را در فروش تسلیحات حساس به عربستان وضع کند و کارت‌های اسرائیل را در معادلات امنیتی حفظ کند، ممکن است مقاومت کمتری نشان دهد. اما اگر تل‌آویو احساس کند که برتری‌ نظامی تل‌آویو تهدید می‌شود، ممکن است فشار را بر واشنگتن افزایش دهد یا در عرصه دیپلماتیک واکنش نشان دهد.

در کل، در سراسر منطقه، توافق دفاعی آتی میان آمریکا و عربستان می‌تواند بازی تحکیم قدرت‌ها را بازنویسی کند و مهر تأییدی بر نقش محوری عربستان در امنیت خلیج فارس باشد، اما همزمان با مقاومت، تردید و موازنه‌سازی از سوی دیگر بازیگران همراه خواهد بود.