یکی از مهم‌ترین اهدافی که جوانان از اشتغال به تحصیل در دانشگاه دارند، امید به یافتن شغلی مناسب رشته تحصیلی و شان و شئونات آنهاست اما این اتفاق اغلب شکل نمی‌گیرد و افراد و در مقیاس بزرگ‌تر، جامعه با مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شوند. محققان کشور به بررسی این مسأله پرداخته‌اند.

به گزارش ایسنا، فلسفه ایجاد مراکز آموزش عالی، تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص درجهت یافتن پاسخی به نیازهای متعدد جامعه مدرن است. آموزش عالی، به ارائه مهارت‌های عملی و تخصص‌های نظری معطوف است، طوری‌که شامل دنیای کار در تمام وجوهش ازجمله آموزش، فراگیری، تحقیق و حکمرانی با صلاحیت‌های حرفه‌ای موردنیاز آن است. فرض بر این است که این نوع آموزش‌ها، از آنجایی‌که کارکردهایی همچون متنوع‌سازی فرصت‌ها و ارتقای اشتغال‌پذیری توأم با صلاحیت‌های اشتغال را با تأکید بر نوآوری‌ها در حوزه‌های مختلف در پی دارد، در عمل سبب منتفع شدن دانش‌آموختگان و جامعه خواهد شد.

به عقیده متخصصان علوم اجتماعی، به‌رغم اهمیت توسعه آموزش عالی و به دنبال سیاست غالب کشورها اعم از توسعه‌یافته و درحال‌توسعه مبنی بر توسعه دانشگاه‌ها و مراکز مرتبط آموزشی، امروزه بیشتر این مراکز، در آموزش‌ها و محصولاتشان با چالش‌هایی عدیده مواجه‌اند. همان‌طور که پیوسته و به‌طور گسترده در تحقیقات اشاره می‌شود، محور اساسی این چالش‌ها، درخصوص انطباق‌پذیری کمی و کیفی آموزش‌ها و دانش‌آموختگان این مراکز با نیازهای واقعی جامعه است. به عبارت دیگر، در این رابطه همواره چنین سؤالی مطرح است که آیا افرادی که سطح تحصیلات و تخصص معینی دارند، در مشاغل مرتبط مشغول می‌شوند و اگر این اتفاق نیفتند، چه مسائلی، انتظار این فارغ‌التحصیلان و جامعه موجود را می‌کشند؟

برای پاسخ‌گویی به چنین سوالاتی در مقیاس کشور خودمان، محققانی از دانشگاه تهران دست‌به‌کار شده و مطالعه‌ای پژوهشی را انجام داده‌اند. در این مطالعه، به بررسی چالش‌های شاغلین دارای مشاغل غیرمرتبط با رشته تحصیلی پرداخته شده است.

در این تحقیق از روش پیمایش آنلاین استفاده شده و در مجموع تعداد ۴۰۰ نفر از افراد دارای مدارک دانشگاهی و شاغل در امور مختلف، با استفاده از شبکه اجتماعی تلگرام انتخاب شده و مورد پژوهش قرار گرفتند.

یافته‌های این مطالعه نشان داد که شغل بیش از ۷۰درصد از افراد موردمطالعه یا اصلاً ارتباطی با رشته تحصیلی دانشگاهی‌شان نداشته یا اینکه ارتباطش قابل‌توجه نبوده است. همچنین فقط حدود ۱۲درصد از پاسخگویان، از شغل خود راضی بودند. بقیه یا راضی نبودند یا رضایتشان اندک بوده است.

علاوه بر این طبق نتایج به‌دست‌آمده از این تحقیق، بیش از ۶۰درصد افراد، فشار شغلی بالا و ۴۰درصد دیگر نیز به نحوی استرس شغلی را تحمل کرده‌اند. حدود ۹۰درصد آنها نیز به بیگانگی بالا از کار دچار بودند یا به نحوی با کار خود بیگانه بودند.

علی شکوری، محقق و عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و همکار دیگرش در این پژوهش می‌گویند: «در رابطه با شغل، واکنش‌های نگرشی و عاطفی، در بین مردان بیشتر از زنان است. به عبارت دیگر، زنان در این خصوص حساس نبودند و از این‌که شغلی داشتند تا حدی استرس نسبتاً کمتری احساس می‌کردند و خود را با کار، خیلی بیگانه نمی‌دانستند. چنین نتیجه‌ای با توجه به تبعیض تاریخی نسبت به زنان و تفسیر آنها از این‌که صرف داشتن شغل، خود نوعی کسب حداقل امتیاز ازدست‌رفته تاریخی‌شان است قابل‌درک می‌نماید».

آنها می‌افزایند: «همچنین تحلیل‌ها نشان داد که افراد دارای تحصیلات بالاتر، بیشتر از دیگران واکنش‌های سلبی از خود نشان می‌دهند. همچنین هرچه سن کارمندان این نوع مشاغل کمتر باشد، واکنش‌های نگرشی و عاطفی آنها بیشتر خواهد بود. درواقع، افراد دارای سن بالاتر تا حدی توانسته بودند خود را با شرایط تطبیق دهند».

طبق نتایج حاصله، واکنش‌های نگرشی و عاطفی در بخش غیردولتی بالاتر است که احتمالاً بدین سبب است که افراد در بخش دولتی، ایمنی بالایی را به لحاظ روانی احساس می‌کنند که تابع اراده‌های دلبخواهی مدیران مؤسسات خصوصی و شبه‌خصوصی نیست.

همچنین درباره سابقه کار، تحلیل داده‌ها آشکار ساخت که افراد دارای سابقه اندک، بیشتر دچار استرس کاری و بیگانگی از کارند و احتمالاً به این واسطه نیز چندان رضایتی از شغلشان ندارند.

شکوری و همکارش با توجه به نتایج به‌دست‌آمده از این مطالعه، اظهار داشته‌اند: «سیاست‌های اشتغال در چارچوب برنامه‌ریزی یا سیاست‌گذاری بخشی صورت می‌گیرد اما این اتفاق بهتر است در قالب سیاست‌گذاری یکپارچه انجام شود و حتی‌الامکان در آن، برنامه‌ریزی آموزشی با توجه به بازار کار و نیازهای واقعی جامعه صورت گیرد».