گروه حوادث:  دختر جوان برای فرار از بدهکاری دوستانش در یک میهمانی شبانه با پسرخلافکاری آشنا شد و مسیر زندگی اش را تغییر داد. ساناز دختر 25 ساله پس از پایان درس در دانشگاه با وجود حضورش در میهمانی های شبانه دوستان دانشگاه اش دیگر یکی از پای ثابت میهمانی ها شده بود و این در حالی بود که دوستانش زندگی های خوب و مرفهی داشتند. ساناز با وجود شرایط مالی بدی که داشت همیشه سعی می کرد خود را در جمع دوستانش شیک پوش و از خانواده مرفه نشان دهد. روزها می گذشت و ساناز با قرض گرفتن پول و لباس از دوستان خارج از دانشگاهش خود را جوانی ثروتمند نشان می داد اما وقتی به خودش آمد دید که پول زیادی به دوستانش بدهکار است.

فرار از بدهکاری میلیونی

دوستان ساناز که از بدهکاری زیاد دوستشان خسته شده بودند تصمیم گرفتند ماجرای پول قرض گرفتن های ساناز را به خانواده شان مطرح کنند که دختر جوان با دادن پیامک به دوستانش آنها را تهدید کرد که اگر آنها ماجرای بدهکاری اش را به خانواده اش بازگو کنند دست به خودکشی می زند و از دوستانش مهلت یک ماهه گرفت تا بدهی اش را بپردازد. دختر جوان به فکر راه حلی بود تا پول دوستانش را پرداخت کند و به دنبال راه حلی بود که پول زیادی به دست آورد چون بعد از این ماجرا دیگر نمی توانست از دوستانش پول قرض بگیرد.

کار در یک شرکت خصوصی

ساناز پس از چند روز موفق شد در یک شرکت خصوصی کار پیدا کند اما به این فکر می کرد که زمان زیادی برای پرداخت پول ندارد و هر روز در محل کارش به فکر تهیه پول بود بارها تصمیم گرفت شهر خودشان را ترک کند و به تهران رفته و شغل پردرآمدتری به دست آورد اما هزینه های کرایه خانه در تهران او را از این تصمیم منصرف می کرد و این در حالی بود که ساناز در میهمانی های آخر هفته شرکت می کرد و برای اینکه جلوی دیگر دوستانش کم نیاورد مجبور به خرید لباس بود.

دوستی با پسر خلافکار

ساناز در آخرین میهمانی اش در حالی که مشغول پای کوبی و شادی در کنار دوستانش بود نگاه های سنگین پسر جوان را حس می کرد که همه حرکات او را زیر نظر داشت تا اینکه پس از دقایقی پسر جوان که قبلا او را ندیده بود از روی صندلی بلند شد و به سمت ساناز رفت.

ساناز با پسر جوان سرسنگین بود اما حمید با چرب زبانی توانست دل ساناز را به دست آورد و اولین آشنایی این 2 جوان در میهمانی شبانه کلید زده شد.

حمید پس از پایان میهمانی همراه دوستانش به خانه رفت و در میان راه با دادن پیامک های  عاشقانه به ساناز طرح دوستی را مطرح کرد. ساناز که در یک خلا عاطفی و پولی گرفتار شده بود اسیر حرفهای حمید شد و فردای آن روز با پسر جوان قرار ملاقات گذاشت تا با هم بیشتر آشنا شوند. حمید سوار بر موتور به محل قرار با ساناز رفت و در همان جلسه نخست پسر جوان وقتی دید که ساناز مشکلات زیادی در زندگی اش دارد چهره واقعی خودش را نشان داد و پیشنهاد عجیبی را پیش روی ساناز قرار داد. دختر جوان ابتدا برای انجام این راه حل تبهکارانه با حمید مخالفت کرد اما وقتی دید هیچ راهی برای رسیدن به پول بیشتر ندارد پیشنهاد پسر جوان را پذیرفت و قرار شد به اندازه بدهکاری شان دزدی کنند. حمید و ساناز چند سناریوی برای به دست آوردن پول طراحی کردند و تصمیم گرفتند در مدت زمان 3 هفته دست به سرقت های مختلف بزنند تا بدهی میلیونی را پرداخت کنند.

اولین سرقت

دختر و پسر جوان که در میهمانی های زیادی دعوت می شدند تصمیم گرفت با حضور در میهمانی ها و با توجه به اینکه دوستانشان به آنها اعتماد دارند در فرصتی مناسب دست به سرقت بزنند.

ساناز و حمید با لباس های شیک که به تن داشتند وارد میهمانی شبانه شدند و در کنار دوستانشان شروع به پای کوبی کردند، حمید حواسش به جمعیت بود و وقتی فرصت را مناسب دید از ساناز خواست تا به اتاق پرو برود تا نقشه شان را به اجرا برسانند. ساناز به بهانه عوض کردن لباس به اتاق پرو رفت و در حالیکه همه سرگرم پایکوبی بودند به سراغ کیف دختران رفت و دست به سرقت پول، دستبند و چند گوشی موبایل زد و پس از خاموش کردن گوشی های موبایل آنها را داخل کیفش جاساز کرد و به سالن برگشت و در کنار دوستانش قرار گرفت.

مراسم که تمام شد همه به اتاق پرو می رفتند و لباس هایشان را بپوشند که متوجه دزدیده شدن وسایلشان شدد و این در حالی بود که ساناز و حمید قبل از دوستانشان از خانه خارج شده بودند. دختر و پسر جوان در چند میهمانی دیگر دعوت شدند و برای اینکه ردی از خود به جا نگذارند تنها در 2 میهمانی شبانه دست به دزدی زدند و هیچ یک از دوستانشان به خاطر حضور همیشگی آنها و شناخت شان از قبل به حمید و ساناز شک نمی کردند.

دومین سناریوی سرقت

حمید که سابقه زندان دارد با توجه به اعتمادی که ساناز به او کرده بود سناریوی جدیدی را طراحی کرد و به ساناز پیشنهاد داد تا نقشه سرقت از شرکت خصوصی را به اجرا برساند. ساناز ابتدا مخالف این کار بود اما وقتی در برابر اصرارهای پسر موردعلاقه اش قرار گرفت به ناچار تسلیم این خواسته حمید شد. ساناز در این سرقت ماموریت داشت زمان ورود و خروج کارمندان و تعداد نگهبانان را شناسایی کند که در این مرحله دختر جوان پی برد که شب ها مرد میانسالی به عنوان نگهبان در شرکت کار می کند.

حمید برای اجرای نقشه اش از یکی از دوستان قدیمی اش که با هم زندان بودند کمک خواست و شب سرقت حمید و ساناز همراه امیر به جلوی شرکت رفتند و ساناز پشت فرمان خودرو به زاغ زنی مشغول شد و 2 پسر جوان با پوشاندن چهره شان برای سرقت وارد شرکت شدند. حمید و امیر ابتدا نگهبان ساختمان را به باد کتک گرفتند و با بستن دست و پاهای مرد نگهبان وارد ساختمان شده و شروع به سرقت وسایل داخل شرکت کردند با سرعت از شرکت خصوصی خارج شده و ساناز که در آیینه خودرو حمید و امیر از خودرو پیاده شد و امیر پشت فرمان نشست و پا به فرار گذاشتند.

دستگیری دزدان آشنا

ماموران پلیس با اعلام خبر سرقت از شرکت خصوصی تحقیقات پلیسی خود را آغاز کردند  و در گام نخست به سراغ دوربین های مداربسته شرکت رفتند.

تیم پلیسی مسیر فرار دزدان را به خیابان ردزنی کردند تا اینکه به دوربین مداربسته یک خانه رسیدند که با بررسی فیلم دوربین مداربسته با تصویر دختر جوان روبرو شدند. ماموران در این مرحله تصویر دختر جوان را پیش روی مدیرعامل شرکت قرار دادند و خیلی زود ساناز به عنوان همدست دزدان شرکت دستگیر شد. ساناز ابتدا خود را بی گناه می دانست اما وقتی در برابر تصویر دوربین مداربسته قرار گرفت به ناچار لب به سخن باز کرد و پسر مورد علاقه اش را لو داد. ماموران در این شاخه از تحقیقات با آموزش های پلیسی به ساناز یک قرار صوری را طراحی کردند و زمانیکه حمید برای ساناز در محل قرار حاضر شد ماموران او را دستگیر کردند. امیر نیز وقتی دید دختر جوان پرده از راز همه سرقت هایشان برداشته به ناچار امیر را که از متهمان سابقه دار است را لو داد و ماموران در عملیات پلیسی موفق به دستگیری وی شدند.