فرشاد گلزاری

در طول تاریخ، بارها و بارها مخاصمات و منازعات سیاسی - امنیتی و حتی رویارویی‌های اقتصادی و تجاری (به خصوص در زمان ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ)، موجب شده تا ائتلاف‌های جدید در اروپا شکل بگیرد یا حداقل همان خط روند گذشته به گونه جدید تقویت شود. مثال‌های زیادی از زمان حیات امپراطوری‌ها تاکنون وجود دارد که می‌تواند مُهر تاییدی باشد بر این مدعا. در جنگ جهانی اول و دوم، همچنین در جنگ سرد هم این ائتلاف‌ها در قالب متفقین و متحدین وجود داشت. پس از آن هم در منحنی‌های متعدد سیاسی در مقیاس جهانی ما شاهد آن بودیم که ائتلاف‌سازی‌ها به نحوی وجود داشته و دارد و صرفاً در این ره‌آورد، تعییرات فقراتی اعمال شده است. به عنوان مثال در جنگ جهانی دوم در جناح متفقین آمریکا، چین، اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا و فرانسه به عنوان رهبران این جناح حضور داشتند و حالا هم هر پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و دارای حق وتو هستند. در جناح مقابل آلمانِ نازی، ایتالیا و ژاپن قرار داشتند، اما نکته اینجاست که گذر زمان و دست‌اندازهای سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی در جهان این ائتلاف‌سازی‌ها را دستخوش تغییر کرد. حالا نه تنها ژاپن دیگر دشمن ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه نیست، بلکه حالا قطب تکنولوژی و فناوری و حتی خودروسازی به شمار می‌آید و روسیه و چین (به عنوان همسایگان) را دشمن خود خطاب می‌کند. دیگر آلمانِ نازی وجود ندارد که با روسیه و چین در تنش باشد بلکه همین حالا برلین وابسته به گاز روسیه است و از سوی دیگر میلیاردها دلار از سوی چین در آلمان سرمایه‌گذاری صورت گرفته است. حتی دیگر بنیتو موسولینی در رُم و میلان شاهد رژه فاشیست‌ها نیست که بخواهد تا عمق لیبی را مورد حمله قرار دهد، بلکه حالا ایتالیا یکی از صنعتی‌ترین کشورهایی است که هم در گروه بیست (G20) و هم در گروه هفت (G7) حضور دارد و به انواع و اقسام تولیداتش در حوزه‌های گوناگون، فخر می‌فروشد. این روند به خوبی گویای همان مثال معروف وینستون چرچیل است که می‌گوید: «در عالم سیاست هیچ دشمن دائمی و هیچ دوست دائمی وجود ندارد». چرچیل صرفاً «منافع» را دائمی می‌دانست که در ایران این امر را حداقل در ظاهر غیراخلاقی تلقی می‌کنند، اما واقعیت این است که جهان امروز به حدی آشفته شده که منافع به «هزینه و فایده» تغییر ماهیت داده است و حالا در پرونده بحران اوکراین این امر کاملاً شفاف است. اگر بخواهیم روراست باشیم و تحلیل درست و با حداقل اغراق ارائه کنیم باید بگوییم که این پرونده نه تنها پیچیده‌تر از سال 2014 شده، بلکه حالا تضادهایی را به نمایش می‌گذارد که شاید تا دیروز نمی‌شد در مورد آن حرف زد. به عنوان مثال می‌بینیم که در سازمان ملل، چینی‌ها و ایرانی‌ها علیه روسیه رأی ممتنع دادند و اسرائیل علیه روسیه رأی داد. همین موضوع کوچک نشان می‌دهد که تضاد منافع همچنان در نظام بین‌الملل به صورت آنی می‌تواند بر روندهای سیاسی و سپس بر فرآیندهای اقتصادی و همکاری‌های نظامی - امنیتی تاثیر بگذارد.

اتحادیه اروپا نمی‌خواهد یک کشور جدید را در زمانی که صرفاً از آن یک ویرانه به جا مانده است، به عضویت دائم خود دربیاورد و به همین دلیل باید گفت که اوکراین وارد یک بلاتکلیفی مشخص در پازل قاره سبز شده است

بروکسل به کی‌یف پشت می‌کند؟

این روزها به صورت خزنده شاهد مخالفت با عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا هستیم. یورونیوز در این راستا اعلام کرده که حدود نیمی از ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا با عضویت اوکراین مخالف هستند، چراکه این اقدام را  به نحوی منوط به تغییر تعهدات بنیادین این اتحادیه می‌دانند

در این میان اما همه چیز معطوف به روسیه و قهر و آشتی‌های سیاسی این کشور با شرکایش مانند اسرائیل و چین نیست، بلکه در اردوگاه غرب هم اتفاقی رخ داده که می‌تواند گویای یک بحران سیاسی باشد. همه به یاد دارند که پارلمان اروپا در دوم مارس (۱۱ اسفند) با ۶۳۷ رأی مثبت، ۱۳ رأی مخالف و ۲۶ رأی ممتنع درخواست اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا را پذیرفت؛ چراکه ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین نهم اسفند (دو روز قبل از رأی‌گیری مذکور) از اتحادیه اروپا خواسته بود تا با عضویت فوری این کشور در این نهاد از طریق رویه خاص و خارج از نوبت موافقت کند. همان هنگام بسیاری از کارشناسان اروپایی و حتی تحلیلگران روسیه اعلام کردند که پذیرفتن تقاضای اوکراین توسط پارلمان اروپا به معنی عضویت کی‌یف در این اتحادیه نیست، بلکه این رأی‌گیری صرفاً روند پیوستن اوکراین را آغاز می‌‌کند و شاید مدت‌ها طول بکشد. توجه داشته باشید که در آن هنگام (تا همین حالا) جوِ روانی در سراسر خاک اروپا علیه روسیه شکل گرفت و رسانه‌های غربی‌ مدام به این موضوع اشاره می‌کردند که باید اوکراین را هر چه زودتر وارد پروسه عضویت در اتحادیه اروپا کرد، چراکه به قول خودشان ارزش‌های اروپایی از سوی مسکو مورد تهاجم قرار گرفته است. حالا این موضع تا حدود زیادی تغییر کرده است و به صورت خزنده شاهد مخالفت با عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا هستیم. یورونیوز در این راستا اعلام کرده که حدود نیمی از ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا با عضویت اوکراین مخالف هستند، چراکه این اقدام را  به نحوی منوط به تغییر تعهدات بنیادین این اتحادیه می‌دانند. در این مسیر اورزولا فن در لاین، رئیس کمیسیون اروپا و امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه موافقِ به جریان افتادن نامزدی اوکراین برای عضویت در اتحادیه هستند اما لهستان، رومانی، فنلاند، دانمارک، مالت، جمهوری چک، اسلونی، بلغارستان، کرواسی، استونی، لیتوانی و لتونی مخالف تلاش‌های نسنجیده مرتبط با پذیرش عضو جدید در اتحادیه اروپا هستند. در بیانیه این کشورها با اشاره به عملکرد مثبت و یکپارچه اروپا در مقابله با کووید ۱۹ و یا تجاوز روسیه به خاک اوکراین تصریح شده که نباید در مورد اصلاحات نهادی اتحادیه با تعجیل وارد عمل شد و نباید به پیشنهادهای شهروندان نگاه ابزاری داشت. در این میان به نظر می‌رسد که پاریس نقشه جدیدی در سر دارد؛ به گونه‌ای که اولاف شولتس، صدراعظم آلمان از پیشنهاد رئیس جمهور فرانسه برای تاسیس یک سازمان اروپایی گسترده‌تر که شامل کشورهای خارج از اتحادیه اروپا از جمله اوکراین و انگلیس شود، استقبال کرده است ولی این موضوع باز هم باعث نمی‌شود تا انتقادها به اتحادیه اروپا در مورد عضویت اوکراین کاهش پیدا کند. توجه داشته باشید که کشورهای اروپایی نه تنها در مورد اوکراین بلکه در مورد کشورهایی مانند گرجستان، مولداوی و حتی ترکیه هم هیچ اقدام موثری صورت نداده است. بیش از چهار دهه است که آنکارا خواستار عضویت در این نهاد اروپایی بوده ولی هنوز هیچ اتفاقی در این زمینه رخ نداده؛ چراکه برخی‌ کشورهای اروپایی عضویت ترکیه را آشکارا مورد تایید قرار می‌دهند اما همان کشورها در پشت پرده، کشورهای مخالف را تحریک می‌کنند. در مورد اوکراین هم به نظر می‌رسد که اروپایی‌ها بیش از این حاضر به هزینه‌ کردن به نفع کی‌یف نیستند. همانگونه که مقامات ارشد اتحادیه اروپا در دیدار با زلنسکی گفتند، اوکراین صرفاً در حال جنگیدن برای اروپایی‌ها است و انها هم کمک‌های بشردوستانه و تسلیحاتی را روانه این کشور کرده‌اند. به همین دلیل باید گفت که اتحادیه اروپا نمی‌خواهد یک کشور جدید را در زمانی که صرفاً از آن یک ویرانه به جا مانده است، به عضویت دائم خود دربیاورد و به همین دلیل باید گفت که اوکراین وارد یک بلاتکلیفی مشخص در پازل قاره سبز شده است.