فرشاد گلزاری

 تنش میان ایالات متحده و چین وارد ابعاد تازه‌ای شده است؛ اما نکته مهم فقط رونمایِ نزاع میان این دو غول نظامی و اقتصادی نیست، بلکه وضعیت برای چین بسیار خطرناک‌تر از آنچه است که بتوانید درک کنید. واقعیت این است که نوکِ هرمِ ساختار کلی ایالات متحده که مشغول سیاست‌گذاری است، چین را از سال‌ها پیش در دستور کار خود قرار داده و تمام فکر و ذکر ارکان و پایه‌های ایالات متحده (اعم از وزارت خزانه‌داری، سیا، وزارت خارجه، وزارت دفاع) را به هدف قرار دادن «اژدهای سرخ» معطوف کرده است. این روند متعلق به زمانِ فعلی نیست بلکه این یک استراتژیِ کلان به حساب می‌آید که درون آن راهبردهای خُرد قرار دارد و هر کدام از آنها (اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی) در زمان مقرر فعال می‌شود. اگر به استراتژی‌های امنیتی ملی ایالات متحده که به صورت سالانه تدوین و منتشر می‌شود رجوع کنیم، بدون تردید می‌فهمیم که تقابل واشنگتن با پکن عمق و بستر گسترده‌ای دارد که به صورت علنی از سال 2015 علنی‌تر از هر زمان دیگر مشاهده می‌شود؛ به‌گونه‌ای‌که در استراتژی‌های امنیتی ملی ایالات متحده در سال 2015 رسماً اعلام می‌کند که آمریکا در حال نقل مکان استراتژیک به شرق آسیا است.           

هدف این اسباب‌کشی علاوه بر مسائل نظامی و اشراف بر دریای چین، در وهله اول مقابله با غول اقتصادی چین و پس از آن حمایت از متحدان آمریکا (کره‌جنوبی، ژاپن و تایوان) است اما مساله اینجاست که چرا زمان اوباما شاهد این تقابل در چنین ابعادی نبودیم؟ کاملاً واضح است که پاسخ این سوال در سیاست‌های دولت ترامپ به عنوان قوه مجریه نهفته است و در ابتدا باید آن را به صورت گذرا مورد واکاوی قرار داد. آنچه از کارنامه حدوداً چهارساله ترامپ و دولتش بر می‌آید، قرار گرفتن اقتصاد در دستور کار تمام ارکان و نفرات کابینه او بوده است. این موضوع اگرچه به خاستگاه ترامپ در پرونده‌های مختلف تجاری مربوط است؛ اما اینکه چگونه ساز و کارِ مقابله و ضربه زدن به چین در این محور اجرایی شود موضوع دیگری است. به یاد داریم که جنگ تعرفه‌ای میان دو کشور به اوج خود رسید و در این میان آمریکا با دست برتر رسانه‌ایِ خود بازی را به گونه‌ای پیش برد که افکار عمومی را به نفع خود مهندسی و همراه کند. در مقابل پکن هم تعرفه‌های گمرگی عجیب و غریب در ازای کالاهای آمریکا وضع کرد و این دقیقاً همان نقطه‌ای بود که بورس و بسیاری از مولفه‌های دیگر تحت‌تاثیر نزاع دو قطب اقتصادی قرار گرفتند.

هنگ‌کنگ را به آتش می‌کشیم!  

بدون تردید جنگ تعرفه‌ای ترامپ برای آمریکا ضررهایی در پیش داشت و هیچکس نمی‌تواند آن را انکار کند؛ اما موضوع از آنجا وارد فاز جدید می‌شود که دو سناریوی امنیتی با درون مایه‌ امنیتی خلق می‌شود. باید متوجه بود که ساختار سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایالات متحده بیش از هر کشور دیگر به هم تنیده شده است و همین موضوع باعث می‌شود تا راهبردهای اجرایی چند ضلعی شود. اینکه می‌بینیم ترامپ از یک سمت تا بالاترین نقطه، چین را درگیر جنگ تعرفه‌ای می‌کند و یکباره خیابان‌های هنگ‌کنگ مملو از معترضان می‌شود، دقیقاً نشان می‌دهد که مدل اجرای سناریوی ایالات متحده علیه پکن فقط اقتصادی نیست. شلوغی‌ها در هنگ‌کنگ اگرچه به دلیل پیشنهاد «لایحه استرداد متهمان به چین» توسط دولت هنگ‌کنگ شروع شد اما شک نکنید که یک طرف این اعتراض‌ها سازمان سیا نشسته است. زمانی که این لایحه پیشنهاد شد تمام شهروندان هنگ‌کنگ این موضوع را به شدت نقد کردند و شد آنچه که تا به امروز می‌بینید.  اضافه شدن خشونت به این فضا باعث سرعت بخشیدن به اعتراض‌ها شد؛ اما نکته مهم اینجاست که آمریکایی‌ها چگونه بازی کردند؟ پاسخ این سوال در اهمیت ژئوپلیتیکِ اقتصادی هنگ‌کنگ و سرمایه‌گذاری‌های پنهان آمریکا در این منطقه نهفته است. اسناد زیادی وجود دارد که هنگ‌کنگ یکی از مناطقی است که سازمان سیا در آنجا نه تنها ایستگاه‌های فرعی و اصلی فراوان تاسیس کرده بلکه حجم عظیمی از رصد سرمایه‌های چین در آنجا صورت می‌گیرد و همچنین فعالیت‌های اقتصادی ایالات متحده (به خصوص در زمینه طلا، جواهرات و سنگ‌های کم‌یاب) در این جغرافیا انجام می‌شود. این روند به خوبی نشان می‌دهد که واشنگتن آتشِ بزرگی در حیاط خلوت پکن روشن کرده است. نکته بسیار مهم اینکه عامل تحریک در هنگ‌کنگ یک موضوع اقتصادی نبود، بلکه یک بحث ساختاری و اتفاقاً امنیتی بوده است؛ چراکه به نظر می‌رسد چین به دنبال ضربه زدن به منابع و عوامل آمریکا در هنگ‌کنگ و استرداد آنها به پکن بوده که در مقابل ایالات متحده متوجه این موضوع شد، اما بدون هزینه نظامی این غائله را به پا کرد که با تفکر اقتصادی ترامپ کاملاً همخوانی دارد.

اینکه لایحه‌ای در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسید و از دولت ترامپ خواست در واکنش به سرکوب اویغورهای مسلمان در چین در منطقه سین‌کیانگ با جدیت بیشتری عمل کند، دقیقاً نشان می‌دهد که آمریکا به دنبال ضربه زدن به چین از تمام جهات است

سین‌کیانگ: ریزش از درون!    

سناریوی دوم که پیش‌تر به آن اشاره شد، سین‌کیانگ است. هر وقت نام این منطقه می‌آید، ناخوداگاه اذهان عمومی به سوی تروریسم و فعالیت افراط‌گرایی جهت‌دهی می‌شود. واقعیت این است که منطقه سین‌کیانگ که در غرب چین مستقر است، منطقه‌ای خودمختار به حساب می‌آید که «قومیت ایغور» در آنجا زیست می‌کند. این منطقه با 1664900 کیلومتر مربع، یک ششم خاک چین را به خود اختصاص داده و با روسـیه، مغولستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان (در جنـوب غربی) همسایه است و عملاً 5600 کیلومتر با این کشورها مرز مشترک دارد. همین اطلاعات بسیار مختصر نشان می‌دهد که چین تا چه اندازه از اعلام استقلال این منطقه به مرکزیت اورومچی واهمه دارد. یکی از دلایل ترس پکن از استقلال این ناحیه بحث فعال بودن جنبش‌های اسلامیِ رادیکال مانند حزب التحریر، جنبش اسلامی ازبکستان (IMU)، اتحاد جهاد اسلامی(IJU)، جماعت تبلیغی(TJ)، نهضت اسلامی ترکستان (IMT) در منطقه آسیای میانه و همچنین حضور اعضاء این جریان‌ها در سین‌کیانگ است؛ به گونه‌ای که بر اساس آمار گروه بحران بین‌المللی (International Crisis Group) در سال 2014، تعداد افرادی که از آسیای مرکزی به داعش پیوسته‌اند رقمی بالغ بر چهار تا شش هزار نفر بوده که اتفاقاً بخشی از آنها را قومیت ایغور تشکیل می‌دهد.

این مولفه‌های ضد امنیت و البته قومی بعلاوه ترس از استقلال سین‌کیانگ باعث شده تا دولت چین شدیدترین اعمال فشارها، سرکوب‌ها و سانسورها را در مورد این منطقه به کار بگیرد؛ تا جایی که اگر شما به اورومچی (مرکز سین‌کیانگ) سفر کنید و در خیابان‌های این شهر قدم بزنید به وضوح می‌بینید که چند هزار دوربین از انواع پلاک‌خوان‌های اتومبیل، دوربین‌های تشخیص چهره، دوربین‌های حرارتی (برای تشخیص حمل مواد منفجره) و غیره در تمام شهر، چهارراه‌ها و حتی کوچه پس‌کوچه‌ها راه‌اندازی شده و روزانه میلیون‌ها داده را ذخیره و پردازش می‌کند. ادامه و اجرای این سطح از سیاست‌های سلبی، آن هم در زمانی که آمریکا کمر به بر هم‌ ریختن چین بسته و علاوه بر جنگ تعرفه‌ای، هنگ‌کنگ را به این وضعیت انداخته است، به عنوان یک نعمت برای ایالات متحده معنی می‌شود.

عامل تحریک در هنگ‌کنگ یک موضوع اقتصادی نبود، بلکه یک بحث ساختاری و اتفاقاً امنیتی بوده است؛ چراکه به نظر می‌رسد چین به دنبال ضربه زدن به منابع و عوامل آمریکا در هنگ‌کنگ و استرداد آنها به پکن بوده و در مقابل ایالات متحده متوجه این موضوع شده است

اینکه لایحه‌ای در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسید و از دولت ترامپ خواست در واکنش به سرکوب اویغورهای مسلمان در چین در منطقه سین‌کیانگ با جدیت بیشتری عمل کند، دقیقاً نشان می‌دهد که آمریکا به دنبال ضربه زدن به چین از تمام جهات است؛ چراکه چین اعلام کرده اگر لایحه حمایت از ایغورها توسط آمریکا به قانون تبدیل شود مذاکرات تجاری با خطر جدی روبرو خواهد بود. بنابراین توزیع بحران توسط آمریکا در چین را نباید معطوف به چند مولفه بسیار ساده و گذرا کرد؛ چراکه پیچیدگی‌های آن مافوق تصور است.